برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۶۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بیگناه بوده‌اند، از اینرو خشم شاه کمی فرو نشست و چون وزیران پافشاری میکردند که خواهشهای مردم پذیرفته شود، و بی این بکاری نمی پرداختند، محمدعلی میرزا خواه ناخواه دستور داد که حیدر عمو اغلی و دیگران را رها کردند، و بخواهش وزیران خرسندی داد که حکمران تهران و رئیس شهربانی را بعدلیه آورده بگناه قانون شکنی کیفر دهند. چند روزی هم بر سر آوردن آندو تن بعدلیه و بازپرسشان گفتگوها و نمایشها میرفت و خروشها از انجمنها دیده میشد، تا آن نیز انجام گرفت و بی هیچ نتیجه‌ای پایان پذیرفت. بدینسان کشاکش بپایان رسید و انجمنها که از خروشیدن و نالیدن سیر شده بودند پی کارهای خود رفتند

ولی این بک فیروزی بزرگی از انجمنهای تهران شمرده گردید که در روزنامه ها ستایش آن را نوشتند و نمایندگان آذربایجان با تلگراف درازی داستان را به تبریز آگاهی دادند. در برخی نوشته‌ها که به تبریز میرسید به تبریزیان راهنمایی میشد که پیروی از رفتار تهرانیان کنند، و در نتیجه این ستایشها و راهنماییها بود که در تبریز هم به انجمن سازی آغاز گردید، و خواهیم دید که چند انجمن برپا شد.

بهر حال داستان بمب و جستجو از بمب اندازان در اینجا خاتمه پذیرفت. محمدعلی میرزا دیگر دنبالش نکرد، و همانا از همین روزها بود که با لیاخوف و نمایندگان سیاسی روس بگفتگو پرداخت و نقشه بمباران مجلس را آغاز کرد.

داستان بیله سوار در آن هنگام که در تهران این کشاکش میرفت در آذربایجان، در مرز بیله سوار یک داستان ننک آلود خونینی رخ میداد. چگونگی آنکه روز یکشنبه بیست و سوم فروردین ماه (دهم ربیع‌اولالی) دو ساعت از نیمروز گذشته دویقلازف کاپیتن روس بعنوان آنکه اسبش بخاک ایران گریخته بی آنکه بگمرک ایران آگاهی دهد، با شش سوار روس از مرز گذشته تا نیم میل در خاک ایران پیش آمد. دو کس از ایل قوجه بیگلو در آن نزدیکی اسب میچرانیدند. دویقلازف بنام آنکه اسب گریخته او باسبهای اینان پیوسته بایشان نزدیک گردید، و همینکه رسید

۳۶۰