برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۶۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

پرداخته بودند) زبان بایراد و رنجیدگی گشادند. فردا پنجشنبه شورش بزرگتر گردیده انجمنها باز در مدرسه سپهسالار گرد آمدند و بمجلس «لایحه» فرستادند. چنین پیداست که همدستان حیدر عمواغلی، یا بهتر گویم کارکنان کمیته باکو در تهران، دست در کار میداشتند و میخواستند که نگزارند بازپرس و جستجو پیش رود و پرده از روی کار بیفتد. هر چه هست مجلس وزیران را بنشست خاسته چگونگیرا پرسید. وزیران ناآگاهی نمودند و دانسته شد شاه یکسره دستخط بحکمران تهران نوشته و او دستور بشهربانی داده، بی‌آنکه وزیر عدلیه یا داخله آگاه باشد. مجلس این را ایراد دیگری گرفت.

بهرحال روز آدینه بیست و یکم فروردین (۸ ربیع الاولی) دستگیران را از کاخ گلستان بعدلیه آوردند، و در اینجا با بودن نمایندگانی از مجلس و توده مردم، بازپرسها نمودند. چون آزادیخواهان همچنان شور و خروش میکردند برگزیدگانی از سوی مجلس با وزیران نشسته چنین نهادند که حکمران تهران و رئیس شهربانی که قانون اساسی را شکسته بودند هر دو در عدلیه دنبال کرده شوند و کیفر قانونی یابند.

ولی محمدعلی میرزا باین نهش سر فرو نیاورده با وزیران درشتی نمود و چنین گفت: من خودم با مجلس بکنار خواهم آمد. وزیران از این پرخاش و درشتی از کار کناره‌جویی کردند و در خانه‌های خود نشستند. این بود بار دیگر کار شورش و جوشش بالا گرفت. انجمنها در مدرسه سپهسالار داد هیاهو و سخن پردازی میدادند. گاهی خروشیده گاهی می نالیدند. در مجلس پیاپی گفتگو کرده میشد. چند تن هم بنزد شاه رفته با خود او بسخن پرداختند. شاه میگفت: اکنون که «ملت» نمیخواهد کسانیرا که آهنگ کشتن من میداشتند دنبال کنم من نیز چشم می‌پوشم، و پیداست که این سخن را از روی رنجیدگی میگفت.

یکهفته بدینسان میگذشت، و چون از بازپرسهای آن چند تن که همچنان پیش میرفت نتیجه‌ای بدست نیامده و چنین دانسته شد که

۳۵۹