برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۵۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

اتومبیل خورد گردید. هنوز آوای آن بریده نشده نارنجک دیگری چند گام دورتر ترکید که باز چند تن کشته شده چند تن زخم یافتند. شاه که در کالسکه شش اسبه میبود گزندی باو نرسید، و همین که آوای نارنجک را شنید از کالسکه پایین آمده پیرامونیان گردش را گرفتند ، و بیمناک و شتابزده خود را بخانه کالسکه چی باشی که در آن نزدیکی میبود رسانیدند. غلامان کشیکخانه همینکه آوای نارنجک را شنیدند از هم پراکنده در اینجا و آنجا دست بتاراج و چپاول یازیدند، سپس چون شنیدند که شاه زنده است دوباره باز گشتند و شورش و بهم خوردگیها که پدید آمده بود از میان برخاست . شاه ساعتی در خانه کالسکه چی باشی آسوده سپس با پای پیاده بدربار رفت. و همانروز خود او با تلگراف داستان را بشهرها آگاهی فرستاد. از آنسوی در تهران چون چگونگی دانسته شد آزادیخواهان بشیوه همیشگی خود، ناخرسندی از آن نمودند ، و مردم بنام آنکه از شاه یکچنان گزندی درگذشته به شادی پرداخته چراغان کردند. فردا در بهارستان پیش از نیمروز نشست ویژهٔ برپا کرده فرستادگانی را برگزیده بنزد شاه فرستادند که از پیشامد افسوس و همدردی نشان دهند و از آسوده جستن شاه سپاسگزاری نمایند. سپس تلگرافها بشهرها فرستادند و از همه جا خواستار چراغان و جشن گردیدند. به تبریز سه تلگراف رسید. یکی از بهبهانی، دیگری از احتشام السلطنه، دیگری از نمایندگان آذربایجان. این بود انجمن دستور چراغان داد ، و خود تلگرافی بنام افسوس و شادی بشاه فرستاد.

پسین آن روز که نشست همیشگی مجلس برپا گردید بار دیگر گفتگو از پیشامد کردند، و برخی نمایندگان از چاپلوسی یا ساده دلی بسخنان پوچی برخاستند. کسانی میگفتند: چنین کاری از ایرانی نمیزند. کننده آن بیگمان بیگانه میبوده. مجلس پافشاری مینمود که جستجو و رسیدگی نیکی شود و کنندگان بدست آیند، و چون دو بمب انداخته شده بود یاد «دو نفر» کرده میشد.

شهربانی از همان روز آدینه بجستجو پرداخته بود خانه ای که نارنجکها از آنجا انداخته شده بود درش را بسته یافتند و چون چند

۳۴۹