ایشان فورا فرموده جناب مشارالیه را اطاعت کرده و ساکت شدند اما اهالی محله جناب مزبور بحرف او اعتنا نکرده و ساکت نشدند جناب معزیالیه بدون غرض شخصی مفسدان وکیلنما را ایراد میکردند که چرا فرمان قتل و غارت اهل محله سرخاب و شتربان را واجب میدانند. (علی مسیو) در جوابش میگوید که توهم بلاشیئی آمده و در محله ما چیزدار شدی و حالا از محله سرخاب و شتربان حرف لاطایل آموختهای اهل تبریز مگر شماها این علی مسیو را نمیشناسید و نمیدانید که مسیو چه معنی دارد و در لغت فرانسه مسیو بمعنی آقاست اما آنکسی که از اصل و نسب خاچپرست باشد موسیو را مقدم دارند مثل موسیو پرین و غیره و آنکه از اسلام بخاجپرستی برگشته موسیو او را مؤخر سازند این ظاهر حال و اسم آن لامذهب و از شرح سیئات باطن او قلم نویسندگان عاجز است از آنجمله تعزیه داری حضرت سیدالشهداء علیه آلاف التحیة والثنا را همیشه استهزاء نموده و نوحه خواندن را منع و ملامت سازد چنانکه کرات در مجالس مذاکره کرده که من بعد از سفر اسلامبول یکروز بعنوان تقیه بدسته دلریش رفته و رنجیدم از آن تاریخ غسل توبه نمودم که دیگر از این غلطها نکنم لامذهبی که تعزیهداری آن حضرت را غلطکاری نامیده و از اسلامیت برگشته باشد به کفر او دیگر دلیل و برهان لازم نیست و از خباثت فطری آنقدر تلاش کرده که اساس تعزیه داری سیدالشهداء علیهالسلام را پژمرده و پرشکسته نموده.
فرمانفرما در ساوجبلاغ اما در ساوجبلاغ، چنانکه نوشتیم فرمانفرما به آهنک آنجا از تبریز روانه گردید، و چون به میاندواب رسید یکدسته از سواره را از پیش فرستاده فردای آنروز که دوازدهم یا سیزدهم دیماه می بود خود با باز مانده سپاه بدانجا شتافت . مردم شهر که از درون هواخواه ایران می بودند به پیشواز شتافته شادیها نمودند و بدینسان شهر دوباره بدست آمد. لیکن محمد فریق پاشا سرکرده عثمانی که در چند فرسخی نشسته و پیاپی کردان را بآشوب برمیانگیخت، این بار کوشش بیشتر گردانید و کردان در آبادیهای بیرون ساوجبلاغ آنچه توانستند دریغ نگفتند. آبادیها را ویران گردانیده کسانی را خون ریختند. سپس بیشرمی را از اندازه گذرانیده بفرمانفرما پیام فرستادند که شهر را بما بازگزار و برو. فرمانفرما با آنکه هزار و دویست تن بیشتر همراه نمیداشت و کردان ده برابر