برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۳۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

جان از تنش در نرفته درباریان بر سرش میریختند و هر تکه‌ای از گوشتش در دست دیگری میماند. سرش را هم برای ولیعهد یا شاه می بردند. این یک کار خونخورانه بدی میبود و از اینرو انجمن از آن جلو گرفت. ولی میرهاشم که دستگاه فرمانروایی برای خود چیده و بدلگرمی پول محمد علی‌میرزا و زور تفنگداران دوچی و سرخاب خود را در جهان دیگری میدید فرمان شتر قربانی داده و کهنه درباریانی بدانسان که همه ساله میکردند شتریرا کشتند و سرش را برای او بردند و از او «خلعت» و پاداش گرفتند.

از این کار مردم دانستند میرهاشم هوای دیگری میدارد و هیچ گاه رام نخواهد گردید. همانروز لوتیان و اوباشان دوچی ببازار ریخته با شلیک گلوله دکانها را بندانیدند. شب نیز در مغازه های مجیدالملک شلیک بسیار کردند و دسته‌ای بدر خانه حاجی مهدی آقا رفته آنرا آتش زدند. انجمن ناچار شد بچاره برخیزد و فشنک بمجاهدان بخشیده دستور جنک و جلوگیری داد، و از روز آدینه بیست و ششم دیماه (۱۲ ذیحجه) جنک در میان دو سو آغاز گردید.

دوچیان مغازه های سید حمزه را سنگر گرفته مجاهدان نیز در چند جا سنگر بسته بودند. گلوله چون تگرگ می‌بارید و چه بسا ره گذریان بیگناه که نابود شدند. انجمن توپی بروی «پل قاری» که در میان دوچی و دیگر کویها میبود فرستاد، و چون تا آن روز تبریزیان جنک ندیده و آواز توپی نشنیده بودند، و چون گفته شدی: «فلان شهر را بتوپ بستند» انبوه مردم چنین پنداشتندی که با یک توپ نیمی از یک شهر ویرانه گردد، از اینرو بیم سراسر شهر را فرا گرفت. با اینهمه توپ را هم آتش نکردند.

دو روز جنک برپا بود و بیست تن کمابیش از دو سو کشته گردیدند. از مجاهدان بنام حاجی خلیل فرشچی کشته شد و او نخستین قربانی مجاهدان آذربایجانست. این مرد حجره در بازار میداشت و یکی از توانگران بشمار میرفت. با اینحال بنام غیرت و آزادیخواهی بمجاهدان پیوسته با آنکه سالش بیش از پنجاه میبود سنگینی تفنک و فشنک را بخود آسان

۳۳۷