منتهی شد که عموم ملت بستوه آمده از کسب و تجارت خود تعطیل و بازار را بسته تمام علماء و اعیان و تجار و اصناف و عموم اهالی در تلگرافخانه جمع و منتظر جنابانعالی هستیم که معجلا بتلگرافخانه تشریف بیاورید (انجمن ملی تبریز)
چون مردم دسته دسته میآمدند و میرفتند ناطقان بسخن پرداخته معنی قانون اساسی و سودهای آنرا باز مینمودند و چنین میگفتند: هر کشوری باید یک قانون اساسی دارد. هر مردمی که یک قانونی ندارند در دیده دیگران «وحشی» شمرده شوند. هشت ماه است ما رنج کشیده و همیشه چشم براه قانون اساسی دوختهایم و کنون چنین پیداست که قانونی که نوشته بودند پس از رسیدن اتابک باز داشتهاند و چنین میخواهند که آنرا دیگر گردانند. ما تا قانون اساسی را نگیریم کارها بسامان نخواهد بود و هر کسی بایای خود را نخواهد شناخت. تا قانون اساسی را ندهند ما باید بازارها را باز نکنیم و از ایستادگی بکنار نرویم.
از اینگونه سخنان بمردم میگفتند، و چون گفتگو این بود که اگر تا یکماه نیز قانون اساسی نرسد بازارها را باز نکنند و بهمینگونه بهمه شهرهای دیگر آگاهی دادند، بپاس حال بینوایان چنین نهادند که هر که را شاگردی یا کارگری بوده همچنان مزد آنان را بپردازد و هر که را همسایه بیچیزیست دستگیری ازو دریغ نگوید.
امروز شاگردان دبستانها نیز با بیرق سرخی بدست، سرودخوانان میآمدند و پس از نمایش باز میگشتند.
امروز در تهران گذشته از چند تن نماینده آذربایجان، و گذشته از وثوقالدوله، صنیعالدوله رئیس مجلس بتلگرافخانه آمده بود و همه روز را گفتگو در میانه میرفت.
دو سخنی میانه تبریز و تهران امروز راستی را چخشی میانه تبریز و تهران میرفت. آنان که در تلگرافخانه تهران میبودند دولت را بیگناه نشان داده و جایی برای بیم ندیده و این رفتار تبریز را بیانگیزه میشماردند، و چنین میگفتند: باید قانون اساسی بحال خود از مجلس بگذرد و نباید درباره آن شتاب نمود. اینان که در تلگرافخانه تبریز میبودند پاسخ میدادند که درباره قانون