برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۱۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

خواهش را پذیرفتند، و از همه آنها تلگراف بیزاری از پادشاهی محمدعلی میرزا، بخود او و بدارالشوری فرستاده گردید. از دارالشوری در خواست میشد که جانشین او را برگزیند.

این تلگرافها که از روز سه‌شنبه رسیدن گرفت محمدعلیمیرزا سخت هنایید. بویژه تلگراف های بیزاری از شاهی او، که سخت بیمناکش گردانید، و چنانکه گفتیم در نتیجه این تلگرافها بود که روز چهارشنبه کابینه را بر پا و وزیران را بگفتگو با مجلس و به میانجیگری برانگیخت، و چون انجمن تبریز پافشاری نشان میداد و تلگرافهایی هم میرسید، محمدعلی میرزا از در زبونی آمده دست بدامن نمایندگان روس و انگلیس زده آنان را نیز بمیانجیگری واداشت.

آنچه بیم محمدعلی میرزا را بیشتر میگردانید، این بود که ظل‌السلطان از دیر باز بآرزوی تاج و تخت افتاده، و چنانکه از کتاب آبی برمیآید، در این باره با نمایندگان روس و انگلیس گفتگو نیز می داشته است. محمدعلی میرزا میترسید در این هنگام او پیش افتد و به همدستی با پیشروان آزادی بپادشاهی رسد. در حالیکه آزادیخواهان از ظل‌السلطان خشنود نمی‌بودند و گمان آنکه بپادشاهی او خرسندی دهند بسیار کم میرفت. نمایندگان روس و انگلیس می‌پنداشته‌اند که میانه ظل‌السلطان و این پیشامدها بستگی هست، در جاییکه نمیبود و آن گمان بنیادی نمیداشت.

بهر حال کار انجمن تبریز بسیار بجا بود، و انجمن بآن بس نکرده یکمشت دیگری بگردن خودکامگی نواخت، و آن اینکه بهمه سرکردگان آذربایجانی که با سرباز و سواره زیردست خود در تهران، و دلگرمی بیشتر محمدعلی میرزا و امیر بهادر بآنان میبود، تلگراف فرستاده آگاهی داد که اگر دست بدارالشوری باز کنند، خانه های آنان در آذربایجان ویرانه، و زنان و فرزندانشان را دستگیر خواهند گردانید.

این تلگراف نیز بجا افتاد، و چنانکه دیدیم در نتیجه این بود که ملایان و اوباشان از بازماندن در میدان توپخانه به بیم افتاده چادرها را خوابانیدند و بدربار پناهیدند، لیکن محمدعلی میرزا چون میترسید

۳۱۶