برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۲۸۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

فشنگ و چهار توپ همراه برده دویست و هشتاد هزار تومان پول، بنام این لشگرکشی، از انجمن گرفت و این برای آن کرد که انجمن تهیدست بماند.

این سخن با جانفشانی‌هایی که از فرمانفرما در ساوجبلاغ دیده شد (و ما آنها را خواهیم نوشت) نمی سازد، ولی از نیرنگ بازیهای محمدعلیمیرزا دور نمی باشد. بویژه که چنانکه خواهیم دید در همین روزها دربار یک نقشه نوی را برای برانداختن مشروطه میکشید و از آنسو نویدهایی که بفرمانفرها بنام فرستادن قزاق و لشگر داد همه دروغ میبود که یکی را بکار نبست. بلکه در این هنگام گرفتاری آذربایجان، امیر بهادر هشتصد تن سوار خود را از قرجه‌داغ بتهران خواست. بیگمان محمدعلی میرزا جز ببرانداختن مشروطه نمی کوشید و بداستان ساوجبلاغ اندک ارجی نمیگزاشت. اینست بآسانی توان پذیرفت که خواستش بیرون کردن قورخانه از تبریز میبوده. دربارهٔ فرمانفرما هم میتوان گفت که آن جانفشانی ها را بنام نگهداری آبروی خود میکرد. بهرحال چنانکه خواهیم دید فرمانفرما با همه کوشش و جانفشانی چندان کاری نتوانست، و بیشتر قورخانه و افزار را که برده بود پس از چند ماه بازگردانید که بدست دوچیان و هواداران شاه افتاد، و این خود دلیل دیگری براستی سخن «بلوای تبریز» میباشد.

چند روز پس از بیرون رفتن فرمانفرما بود که از تهران آگاهی های اندوه انگیزی، دربارهٔ «آشوب میدان توپخانه»، رسیدن گرفت و آزادیخواهان تبریز بیک کار بسیار خردمندانه‌ای برخاستند و محمدعلی میرزا را در جای خود نشاندند، و ما چون اینها را جداگانه خواهیم نوشت در اینجا بآن نمی پردازیم. در اینجا آنچه میباید نویسیم سرگذشت اندوه انگیز شادروان سید محمد ابوالضیا می‌باشد که در همان روزها رخداد.

چنانکه نوشته‌ایم ابوالضیا یکی از پیشگامان آزادیخواهی و خود از کوشندگان در آن راه میبود، که پیش از آغاز مشروطه بهمدستی سید حسینخان روزنامه «عدالت» را مینوشت. سپس در زمان مشروطه نیز از کوشش باز نایستاده، از چندی باز، بهمدستی حاجی‌میرزا آقا

۲۸۷