برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۲۸۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

سردار مقتدر مراغه‌ای که فرمانروای ساوجبلاغ میبود، و در تلگرافهای خود بفرمانفرما دلگرمی داده میگفت کردان را «قسمی تنبیه نماید که چشم جهانیان روشن شود»، روز چهارشنبه نوزدهم آذرماه (۵ ذی قعده) ناگهان شهر را با توپخانه و قورخانه بکردان سرکش گزارده و خود با بستگانش بیرون آمد، و همانا این رفتار را با دستور شاه کرد. زیرا صمدخان، چنانکه او را خواهیم شناخت، یکمرد ترسا و ناتوان نمی بود و در کارها تا میتوانست پا میفشرد. پس این زبونی در برابر یکدسته کرد جز بدلخواه نتوانستی بود. از آنسوی همین صمد خان چون پس از این رفتار بتهران آمد محمد علیمیرزا ازو بازپرسی نکرد و بکیفری برنخاست، بلکه چنانکه خواهیم دید پس از چند ماهی لقب «شجاع‌الدوله» باو داده بسر تبریز فرستاد.

چون این رفتار پست از صمدخان رخداد کردان سر کش بدستور عثمانیان بشهر درآمده درفش عثمانی را در آنجا برافراشتند، و در شهر دست بتاراج گشاده ببازرگانان تبریزی و دیگر نا کردان آزار بسیار رسانیدند.

همانشب فرمانفرما بتلگرافخانه درآمده با تهران گفتگوها نموده چنین پیشنهاد کرد که خود آهنک ساوجبلاغ کند. از شاه واز مجلس پاسخها باو رسید، و این بود که فردا هر اندازه از سوار و سرباز که در دسترس میبود گرد آورده آماده رفتن گردید. از تهران نیز نویدها میرسید که قزاق و سرباز روانه گردانند و از یاوری باز نایستند.

از این سوی این داستان در مجاهدان سخت هنایید و همگی بر آن شدند که با فرمانفرما همراه گردیده تا ساوجبلاغ بروند، و چون گمان دیگری نمی بردند با دلخواه و آرزو بآمادگی پرداختند. انجمن نیز به پیشامد ارج گزارده از هر راه بکوشش می پرداخت و بفرمانفرما پشتیبانی دریغ نمیگفت.

عصر آنروز فرمانفرما روانه گردید. ولی بهمراهی مجاهدان خرسندی نداده آنان را باز گردانید. با اینحال دسته‌هایی تا سر درود همراهی نمودند، و چون فرمانفرما ناخرسندی مینمود از آنجا باز

۲۸۵