برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۲۵۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

اقبال‌السلطنه بسربازان رخت نو پوشانیده با دیگر دستگیران روانه گردانید. فرستادگان نیز چون کارهای خود را بپایان رسانیده بودند آهنگ بازگشت بخوی و تبریز کردند.

بدینسان جنگ خوییان با اقبال‌السلطنه بپایان رسید. چنانکه این بک خیزش دلیرانه‌ای از مجاهدان خوی بود که براهبری میرزا جعفر کردند و اگر تا دیری پیش میرفت مجاهدان روز بروز آزموده‌تر و دلیرتر می‌گردیدند، و این نمونه‌ایست که شورش ایران چه ژرفا می‌داشت. ولی افسوس که گرفتاری میرزا جعفر و کشته شدن او، و سپس نیز دل‌مردگی فرستادگان تبریز آن را ناانجام گزاشت. تنها نتیجه‌ای که از آن بدست آمد از میان رفتن جوان دلیر میرزا جعفر بود. از آنسوی چنانکه فرستادگان از جستجو بدست آوردند جنگ سکمن‌آباد از کردان یکصد و هشت تن و از مجاهدان و همدستان ایشان پنجاه تن کمابیش کشته گردیده بودند.

پاسخ اقبال‌السلطنه به تلگراف فرمانفرما هنگامیکه فرستادگان در چورس و قراضیاءالدین با کردان در گفتگو می‌بودند، چون در تبریز در انجمن از آشفتگی کارهای خوی و بسته بودن بازار آنجا دلتنگی در میان می‌بود میرزا آقا اسپهانی که هنوز در تبریز می‌زیست و با آنکه بنمایندگی دارالشوری برگزیده شده بود بخواهش برخی مردم از رفتن باز می‌ایستاد خواستار شد که خود بخوی بیاید و بچاره آشفتگی کوشد، و این بود همراه میرزا غفار زنوزی و میر یعقوب مجاهد (دربان انجمن) روانه گردید، و چون هنگامی بخوی رسید که گفتگوی آشتی در چورس پیش رفته بود با کمی اندرز مردم را بباز کردن بازارها واداشت، و این یک هنری ازو شمرده گردید و در تبریز هوادارانش بستایش پرداختند، و سپس میرزاقا خود تنها روانه ماکو گردید که اقبال‌السلطنه را ببیند، و در این رفتن بود که چنانکه سپس بزبانها افتاد از اقبال‌السلطنه پولی گرفت، و خواهیم دید که این کار و مانندهای آن مایه رسوایی او شد.

اقبال‌السلطنه از این پس آرام نشست و با انجمن تبریز فروتنی

۲۵۷