برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۲۵۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

این داستان روز نوزدهم شهریور (۲ شعبان ) رخ داد. در همان روزها انجمن ایالتی شش تن را برای فرستادن بخوی و ماکو برگزیده روانه گردانید که نامهای ایشانرا با داستانشان خواهیم آورد.

روز بیست و هشتم شهریور (۱۱ شعبان) ختم باشکوهی برای عباس آقا چیدند که داستان آنرا نوشتیم.

روز پانزدهم مهر (۲۹ شعبان) تلگراف دارالشوری درباره قانون اساسی رسید که مردم بشادمانی برخاستند و یکدسته از آزادیخواهان با موزیک بازارها را گردیدند و شادیها نمودند. نمایندگان انجمن بتلگرافخانه رفته بدارالشوری و محمد علیمیرزا تلگرافهای سپاسگزاری فرستادند.

در همان روزها در تبریز به برگزیدن نمایندگان «انجمن ایالتی» از روی قانون آغاز کردند، و چون این داستان گذشته‌ای در تاریخ مشروطه میدارد، و آنگاه همین برگزیدن، در تبریز دنباله ای پیدا کرد اینست آنرا با گشادی و درازی می‌نویسم:

چنانکه نوشته‌ایم نخستین شهری که انجمنی برای نگهبانی بکارها و سررشته داری برپا کرد تبریز بود. در این شهر همینکه مشروطه گرفته شد و «نظامنامه انتخابات» رسید، کسانی را برای بکار بستن آن «نظامنامه» و برگزیدن نمایندگان دارالشوری نامزد گردانیدند و خانه ای برای نشستن آنان اجاره کردند، و چون از کارشکنی محمد علیمیرزا که آن زمان در تبریز می‌بود، بیم میداشتند، همان خانه را بنام «انجمن ملی» کانونی برای خود ساخته هر شب سران آزادیخواهان در آنجا گرد آمدند و در زمینه پیشرفت کوششهای خود بسگالش و گفتگو پرداختند، و در اینمیان برخی کارهایی - از بیرون کردن امامجمعه و میرهاشم از شهر و مانند این - انجام دادند.

محمد علیمیرزا از این رفتار آنان سخت آزرده میگردید، و این بود چون پس از یکی دو هفته کار برگزیدن نمایندگان برای دارالشوری پایان پذیرفت پیام فرستاد که انجمن را ببندند، و انجمن نشینان که یکی از ایشان حاجی میرزا حسن مجتهد می‌بود، آن پیام را

۲۴۹