برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۹۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

قریب سیصد و پنجاه نفر مسلمان مقتول اجساد برادران در بیرون شهر قادر بدفن نیستیم. کلیه اهالی شهر مضطرب امشب را نمیدانیم بسر خواهیم برد یا نه آنی نمانده که شهر غلبه شود تمامی مسلمانان منتظر مرک و قتل... از دهات جایی نمانده که قتل و غارت نشود عموماً در شهر متحصن...»

چنانکه گفتیم در همین روزها در پیرامون ساوجبلاغ نیز آشوب و ناایمنی میبود و کردان عثمانی از آنسو نیز پیش آمده در آبادیها کشتار و تاراج میکردند.

انجمن های تبریز و ارومی چگونگی را بدارالشوری آگاهی میدادند و چون بمحمد علیمیرزا و اتابک امیدی نمیرفت در نشستهای یازدهم و دوازدهم مرداد دارالشوری گفتگو از این زمینه بمیان آمده و نمایندگانی شور و سهش بسیاری از خود نشان دادند. کسانی از پیشامد فرصت جسته از اتابک و بی‌پروایی او سخن راندند. کسانی پیشنهاد کردند که به کیفر این رفتار عثمانی ما نیز جلوگیری از رفتن «زوار» بعراق کنیم و بعلمای نجف بنویسیم که از آنجا کوچیده بایران آیند. یکی از نمایندگان گفت : «آنها از دروازه آذربایجان آمده‌اند ما از دروازه عراق میرویم حکمش اینست».

آقای بهبهانی پیشنهاد کرد که نخست تلگرافی بسلطان عثمانی کنند و سپس اگر نتیجه نداد خود بکار پردازند. ولی این پیشنهاد پذیرفته نگردید. مجلس پافشاری داشت که سپاه فرستاده شود. ولی محمد علیمیرزا پروایی نمینمود و بیش از این کاری نکرد که فرمانفرما را والی آذربایجان گردانید که برود و در آنجا بچاره‌جویی پردازد. والیگری فرمانفرما بآذربایجان از دیرگاه در میان می‌بود. ولی انجمن تبریز ناخرسندی نشان میداد و ایستادگی مینمود. در این هنگام فرصت جسته آن خواست را بکار بستند.

روز شنبه هجدهم مرداد (۳۰ جمادی‌الثانی) که بار دیگر تلگرافهای ناله و فریاد از ارومی رسیده بود و در مجلس گفتگو بمیان آمد فرمانفرما چنین گفت: «آمده‌ام از مجلس مرخصی گرفته چاپاری

۱۹۳