برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۶۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بیرون آن نا امنی رواج گرفت.

مردم بدادخواهی تلگرافهایی بدارالشوری و انجمن تبریز فرستادند. انجمن بیدرنک بچاره برخاسته دستور فرستاد که رشیدالملک باردبیل باز گردد. نیز برای فرستادن بآنجا نمایندگان پایین را برگزید:

شیخ اسمعیل هشترودی، شریف‌العلماء، حاجی سطوت‌السلطنه، حاجی معتمد همایون، حاجی اسماعیل امیرخیزی

اینان بزودی روانه گردیدند ، و پیش از اینکه رشیدالملک باز گردد باردبیل رسیدند، و با میانجیگری و گفتگو کشاکش را بپابان رسانیدند. پس از چندی تلگرافی از آقا میرزا علی اکبر و حاجی‌میرزا ابراهیم رسید که از «برکت انفاس قدسیه جناب مستطاب شریعتمآب آقا شیخ اسماعیل آقا سلمه الله تعالی و حسن اقدامات و اهتمامات وافیه حضرات آقایان هیئت محترم دامت توفیقانهم اسباب تکمیل محبت و مودت فراهم اختلافات بکلی رفع گردید».

کشته‌شدن سعدالسلطنه در زنجان اما زنجان، در اینجا یک آشوب خونینی رخ داد. اینجا یکی از شهرهایی می بود که مشروطه ریشه ندوانیده و آزادیخواهی پیشرفتی پیدا نکرده بود. در اینجا نیز انجمنی برپا کرده بودند ولی بسیار ناتوان می‌بود. چنانکه گفتیم چون در نتیجه بدخواهیهای دربار در بسیاری از شهر ها گردنکشانی برمیخاستند در اینجا مظفرالدوله که رئیس فوجی می بود برخاست و موزیکانچیان را بآزار مردم و ستمگری برانگیخت. تا دیری بازرگانان زنجان در تلگرافخانه نشسته بتهران دادخواهی میکردند.

از آنسوی در اینجا هم یک ملای شگفتی، بنام «آخوند ملا قربانعلی» می بود، که لگام مردم را در دست داشته از گراییدن بمشروطه باز می داشت. این آخوند نیز دلدادهٔ «حکومت شرعی» میبود، و خود در زنجان و آن پیرامونها فرمان میراند. زیرا به «دعویها» رسیدگی کردی، و «فتوی» دادی، «قصاص» کردی، و «حد» زدی، و «زکوة» و «مال امام» گرفتی. بی تاج و

۱۶۳