میرزا علی اکبر و حاجی میرزا ابراهیم – در این شهر می زیسته که همواره با یکدیگر دشمنی و همچشمی مینمودند. این آقا میرزا علی اکبر یک ملای شگفتی میبود. این نیز دلبستگی بسیار بکیش شیعی «شریعت » نمودی، و باندازه توانایی خود «حکومت شرعی» راندی. بدینسان که از پیروان خود «زکوة» و «خمس» گرد آوردی، و بگفتگوهای مردم رسیدگی کرده «فتوی» دادی. و بدولت و کشور و توده و اینگونه چیز ها پروا ننمودی. یک ملایی از تیپ حاجیشیخ فضل الله و سیدکاظم یزدی میبود، با این جدایی که شکوهدوستی حاجی شیخ فضل الله و فریبکاری سیدکاظم را نمیداشت، و یکمرد سادهدرونی می بود و آنچه از مردم میگرفت هم بسود خود آنان بکار میبرد.
یک نمونه دیگری از «شریعت خواهان» میبود، که جز راه خود را نشناختی، اینکه با مشروطه همراهی نشان می داد و انجمن بر پا میکرد، از ندانستن معنی مشروطه و نداشتن آگاهی از خواست آزادیخواهان می بود. چنانکه گفتهایم اینان جنبش را جز نبردی با دولت نمیشماردند و نتیجه آن را جز رواج «شریعت» نمی پنداشتند.
این بود چون جنبش مشروطه برخاست و در همه شهر ها انجمن بر پا می شد، در اردبیل نیز این دو ملا بکار برخاستند، و هر کدام انجمنی بر پا کرده و کشاکش حیدری و نعمتی را بمیان آوردند، و هر یکی یکدسته از شاهسونان یغماگر را بیاری خود خوانده در شهر میدان زد و خورد پدید آوردند.
چنانکه گفتیم در همان هنگام انجمن تبریز نمایندگانی فرستاد که هر دو انجمن را بستند و یک انجمن دیگری برای همگی شهر بنیاد نهادند. بدینسان آتش آشوب فرو نشست آرامش برپا گردید. بویژه با کاردانی که رشیدالملک فرمانروای اردبیل از خود نشان میداد.
لیکن در اینهنگام چون رشیدالملک در قره داغ می بود، ملایان از دوروی او میدان یافته دوباره بهمچشمی و دشمنی برخاستند، و باز هر کدام یکدسته از شاهسونان را برای پشتیبانی از خود، بشهر خواندند، و این مایه آشفتگی کار ها شد و چه در شهر و چه در