برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۵۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

آزادی یکی پس از دیگری می‌آمدند. نیز تماشاییان از هر سو دسته دسته می‌رسیدند در اینجا نیز واعظان بمنبر رفته گفتارهایی سرودند.

پسین پنجشنبه بکویهای غربی شهر - لیلاوا و اهراب و چرنداب - خواستندی رفت. در سراسر این کویها گذرگاهها را آذین بستند، و در هر چند گامی نیمکت و صندلی چیدند، و چایی و شربت و قلیان آماده گردانیدند، و آنچه آرایش بود از آویختن قالبهای گرانبها و چیدن گلدانها دریغ نگفتند. چون کوی ارمنستان باینها پیوسته است ارمنیان سهش همشهریاری نشانداده ، در پذیرایی از آیندگان و آذین بندی همبازی نمودند.

از پنج ساعت بشام مانده سر فوجهای مجاهدان و دسته‌های تماشاییان باز شد و هر دسته ای با شکوه دیگری می رسیدند با همه فزونی جا مردم چندان رو آورده بودند که جا تنگی می نمود، و با این انبوهی هر کسی از دیگران جز مهر و نوازش نمیدید و هیچگاه کشاکشی یا رنجشی در میانه رخ نمیداد.

در پایان روز شیخ سلیم و میرهاشم بمنبر رفتند و موعظه‌ها کردند. همچنین حاج شیخ علی اصغر لیلاوایی گفتاری راند.

روز آدینه سیزدهم تیر (۲۳ جمادی‌الاولی) نوبت هکماوار بود. این کوی چون راه بس دوری می داشت و خود یکی از گردشگاههای شهر شمرده میشد، از اینرو آمدن مردم از پیش از نیمروز آغازید. در اینجا نیز با همه کمچیزی مردم، کوچه‌ها را از دروازه تا میدان «حاجی حیدر» که کانون پذیرایی می بود آب پاشیده و جاروب کرده و آذین بسته، و یک طاقی برپا کرده، در هر گوشه‌ای چایی و شربت و قلیان آماده گردانیده بودند. این نشان مردانگی آزادیخواهان بود که اینجا را با همه دوری و کوچکی فراموش نکرده و از شمار کویهای شهر بیرون نگردانیده بودند.

چون هنگام پسین رسید چندان انبوهی رخ داد که سراسر کوچه‌ها پر از مردم گردید. در اینجا نیز شیخ سلیم و میرهاشم و حاجی شیخ علی‌اصغر، یکی پس از دیگری، بمنبر رفتند و «موعظه» کردند.

پسین روز شنبه بششکلان خواستندی رفت. این کوی توانگرترین

۱۵۶