برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۵۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

های دسته را در دست میداشت و آنرا راه میبرد. در همان هنگام کسانی از همان ایرانیان قفقاز نیز به تبریز و دیگر شهرها آمدند.

بدینسان مجاهدان در تبریز دو تیره میبودند: یکی آنانکه از قفقاز آمده و دیگری آنانکه از خود تبریز برخاسته بودند. آن تیره هم جز از تبریزیان نمی‌بودند ولی چون از قفقاز رسیده و رخت قفقازی بتن میکردند «قفقازی» نامیده میشدند، و خود آزموده‌تر و چابکتر میبودند و بملایان و کیش پروا نمی‌داشتند و از اینرو مردم از آنان رمیده میبودند.

اینان چون خود را بسته کمیته باکو میشماردند چندانکه میبایست فرمانبرداری از «مرکز غیبی» نمی‌نمودند و از چندی باز باین اندیشه میبودند که دست علی مسیو و همراهان او را کوتاه ساخته و رشته کارها را خود بدست گیرند.

از اینجا کشاکش و دشمنی سختی در میانه پدید آمد و بی آنکه مردم از چگونگی آگاه گردند از هر دو سو بسیج جنگ و خونریزی دیده شد که هر دمی بیم آغاز آن میرفت. در نتیجه این، روزهای پنجشنبه و آدینه و شنبه بیست و نهم و سی‌ام و سی یکم خرداد (۸ و ۹ و ۱۰ جمادی‌الاولی) بازارها باز نشد و انجمن بر پا نگردید و مردم با بیم و نگرانی بسر بردند.

ولی چون سردستگان از هر دو سو بیشتر کسان بافهم و آزموده ای میبودند از خونریزی جلو گرفتند و بی آنکه در بیرون دانسته شود با یکدیگر آشتی نمودند. از روز یکشنبه بازارها باز گردید و مردم بکار خود پرداختند و چیزی بیرون نیفتاد و در روزنامه‌ها در این باره چیزی نوشته نشد. علی مسیو و همراهان او در اینجا هم کاردانی از خود نشان دادند.

با آنهمه این داستان نیز در تهران برنگ دیگری جلوه‌گر گردیده، و چنانکه گفتیم خود انگیزه دیگری برای بدگمانی شد.

راستی آن بود که برخی پیش‌آمدهای تبریز اینزمان در تهران از آبروی تبریزیان کاسته و زبان خرده‌گیران را بر آنان بازگردانیده بود. یکی از آن پیش آمدها پذیراییهای نابجا از میرزا آقای اسپهانی و دیگری

۱۴۹