پنداشته میشد پذیرفتن این «اصل» ملایان را خشنود گردانیده از دشمنی با مجلس و مشروطه باز خواهد گردانید. در اینمیان در بیرون مم گفتگویی میانه دو سید با حاجی شیخ فضل الله میرفت. اینان می کوشیدند او را از دشمنی با مشروطه باز دارند، و گویا روز بیست و یکم خرداد (سلخ ربیعالثانی) بود که در خانه طباطبایی با بودن بهبهانی و آقا حسین قمی (یکی از علمایی که در کمیسیون سنجش قانون با شرع میبود) و سید جمالالدین افجهای و چند تن از نمایندگان مجلس، نشستی بر پا شد که حاج شیخ فضل الله نیز بآنجا آمد، و پس از گفتگوهایی که درباره ناسازگار نبودن قانونهای مجلس با «شریعت» بمیان آمد، و دو سید نویدهایی در این باره دادند، حاجی شیخ فضل الله نیز نوید داد که دیگر دشمنی با مجلس نکند، و مردم را بر سر خود گرد نیاورد، و چادری بلند نکند، و بدرخواست دو سید سوگند خورد، و نوشتهای هم نوشته بدست طباطبایی سپرد. بدینسان نشست با خوشی و شادمانی پایان یافت و شیرینی آوردند و خوردند.
کنون ما پیکرهٔ یک پرسش و پاسخی را، درباره مجلس و اینکه قانونهای آن با «شریعت» ناسازگار نخواهد بود، در دست میداریم که در «سلخ ربیعالثانی» نوشته شده و دو سید و افجهای و آقا حسین قمی و حاجی شیخ فضل الله و صدرالعلما بآن دستینه نهاده و مهر کردهاند، و میباید گفت: یادگار آن نشست میباشد، و اینک آن را در اینجا میآوریم: (پ۳۱)
دو سید میخواستند همه چیز را با زبان و اندرز درست گردانند و در چنان شورشی که از هزارها سال در ایران رخ داده بود بجنگ و خونریزی نیاز نمیدیدند، و این اندیشه ایشان یکی از سنگهایی در راه پیشرفت کار مشروطه گردیده بود.
باری کوشش ایشان سودی نداشت و حاجی شیخ فضل الله و همدستان او، که این زمان گروهی میبودند و از دولت پول میگرفتند از راه خود برنگشتند. با آن نوشته که نوشته، و با آن فیروزی که در مجلس یافته و پیشنهاد خود را در قانون جا داده بودند، باز نا