برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۲۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

فرستاده بود بدست افتاد که در آن چنین مینوشت: چنانکه آگاهی رسیده چند تن از نمایندگان پارلمان را در تهران کشته‌اند. تهران آشفته است. از آذربایجان نیز یکدسته روانه گردیده‌اند. در اینهنگام اگر شما هم «حس اسلامیت» میدارید همراهی کنید. من نیز همین روزها روانه خواهم گردید.

کونسول انگلیس این نامه را بدست آورده بتهران فرستاد، و چگونگی بآشکار افتاده دانسته شد میانه آقا محمد مهدی و سالارالدوله بهمبستگی می‌باشد، و سالار میخواهد بنام هواداری از مشروطه مردم را بسوی خود کشد.

در مجلس بارها گفتگو بمیان آمد، و چون پیش آمد از دور بسیار بزرگ مینمود، مجلسیان چنین خواستند که دلبستگی بمحمدعلی میرزا نشان داده و در چنین هنگامی پشتیبانی باو نموده دلجویی کنند. از اینرو بیزاری از سالار نموده و تلگرافی از سوی مجلس بنام نکوهش ورنجیدگی بوی فرستادند. نیز از سردارانی که سستی در شتافتن بجنگ او مینمودند بد گفتند .

ولی پیش آمد بسیار کوچکتر از آن درآمد که پنداشته میشد، و شب یکشنبه هجدهم خرداد (۲۷ ربیع الثانی) آگاهی آمد که روز گذشته جنگ سختی میانه سالارالدوله و سپاه او ، با سرکردگان دولتی ( گویا در نزدیکیهای نهاوند) رخ داده ، و سالار الدوله پس از اندک جنگی گریخته و سپاه او نیز شکست یافته و از میدان در رفته‌اند.

بدینسان کشاکش بر سر تاج و تخت از میان رفت، و آوازه‌ای که از آن بمیان مردم افتاده بود فرونشست. همگی از سبکسری و کار ندانی سالارالدوله درشگفت شدند، و این شگفت فزونتر گردید هنگامیکه شنیده شد جوان بیخرد بکرمانشاهان رفته و در آنجا به کونسولخانه انگلیس پناهیده و دولت انگلیس را بمیانجیگری بر انگیخته.

محمد علیمیرزا ناگزیر بود که از گناه او در گذرد، و پس از

۱۱۹