برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۱۱۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ولی اینها هیچیک سودی نداشت؛ و از تهران بیش از این نتیجه نشد که گفتند با دولت گفتگو میشود و «اقدام خواهد شد». اتابک هم پاسخ آن تلگراف را با ستایشهایی از خود داد، و برای رویه کاری دستوری بنام نظام‌الملک فرستاد که «تحقیق واقعات ماکو» کرده و «باصلاحات آنجا» بکوشد.

داستان سالارالدوله آنچه در اینمیان بگستاخی دربار میافزود آگهی هایی می‌بود که از شکست سالارالدوله و گریختن او میرسید. چون از سوی او ایمن می‌گردیدند با مجلس و هواداران آن ستیزه بیشتر می‌گردانیدند.

چنانکه گفته‌ایم در سالهای بازپسین زندگانی مظفرالدینشاه که عین‌الدوله میخواست محمد علیمیرزا را از ولیعهدی بردارد، یکی از پسران شاه که آرزوی جایگاه او می‌کرد و کوششهایی بکار میبرد همین ابوالفتح میرزا سالارالدوله میبود. او خود حکمرانی کردستان میداشت و در آنجا می‌زیست، ولی کارکنانش در تهران می‌کوشیدند و حاجی میرزا نصر الله ملک المتکلمین که از کردستان به تهران آمده بود یکی از کارکنان او می‌بود. لیکن چنانکه گفته‌ایم آن اندیشه عین‌الدوله پیش نرفت و محمد علیمیرزا در ولیعهدی پایدار مانده آن گفتگوها از میان رفت. ملک‌المتکلمین نیز بآزادیخواهان پیوست و یکی از سخنرانان بنام گردید.

ولی سالارالدوله همچنان در آرزوی پادشاهی می‌بود، و چون کشاکشهای توده را با محمد علیمیرزا میدید آتش امید و آرزو در دل او فروزانتر می‌گردید. این بود کم کم پرده از روی کار برداشته نافرمانی آشکار ساخت، و با دسته‌هایی که از کردان و لران تاراجگر گرد آورده بود به بروجرد و آن پیرامونها تاخته بتاراج و آزار پرداخت. جوان سبک‌سر بجای دلجویی از مردم همه را از خود بیزار میگردانید

یکی از افزارهای کار او دروغهایی بود که از زبان مجلس و مشروطه خواهان میساخت و می‌پراکند. به بسیاری از سران ایل و سر

۱۱۷