را هم بحاجی میرزا ابوطالب زنجانی داد. بدینسان هر یکی را با پاداشی خوشدل گردانید.
نیز در همان روزها بود که امامجمعه داماد شاه گردید. موقرالسلطنه که بآزادیخواهان پیوسته و ببدخواهی با شاه شناخته شده بود، در زمان سفر بازپسین شاه باروپا که محمد علیمیرزا «نایب السلطنه» گردید، با دستور او موقر را گرفتند و نگهداشتند و با زور زنش را رها گردانیدند. ملایان این رهایی را زورکی دانسته و چنین میگفتند او را بشوهر دیگری نتوانداد و از حاجی شیخ فضل الله که رهایی در نزد او انجام گرفته بود بد میگفتند. این زمان او را بامامجمعه دادند و «عقد» را هم حاجی شیخ فضل الله خواند.
اینها پیشآمدهای تهران است. اما در عبدالعظیم، پس از رفتن کوشندگان بآنجا، نخست طلبههای دو مدرسه صدر و دارالشفاء[۱]، با آنکه تولیت اینها با امامجمعه میبود، باک ننموده بآنان پیوستند، و سپس طلبههای دیگری پیروی نمودند. از واعظان هم بسیاری بایشان پیوستند. از بازرگانان جز چند تنی نبودند. رویهمرفته دو هزار تن گرد آمدند.
روزها حاجی شیخ محمد یا شیخ مهدی واعظ بمنبر میرفتند و سخن میراندند. در رفت آنانرا حاجی محمد تقی بنکدار و برادرش حاجی حسن، از پولهایی که از بازرگانان و دیگران میرسید میدادند. چنانکه گفتیم هواخواهان امینالسلطان همراهی با اینان مینمودند، و این هنگام پول نیز دادند. (بگفته براون سی هزار تومان دادند). از این گذشته، برخی شاهزادگان و درباریان، هر یکی بامید دیگری باینان گراییده و اینهنگام نیز پول میفرستادند. سالارالدوله پسر شاه که این زمان حکمران کردستان میبود، ولی بآرزوی ولیعهدی افتاده و حاجی میرزا نصرالله ملکالمتکلمین اسپهانی، برای پیشرفت این آرزوی او بتهران آمده بود، پولی داد که علماء میان خود بخشیدند، و چنانکه در تاریخ بیداری مینویسد چهارصد
- ↑ مدرسهای در روبروی جلوخان مسجد شاه میبود که اکنون بخیابان افتاده.