برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۹۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

این نمونه‌ایست که کسان ناپاکدل چگونه بهر چیزی رنگ دیگری دهند، و چگونه با دل ناپاک، خود را پاکدرون و نیکخواه مردم نشان دهند. رفتن کوشندگان بعبدالعظیم روز چهار شنبه بیست و دوم آذر (۱۶ شوال)، کوشندگان بآهنگ عبدالعظیم، یکایک از تهران بیرون میرفتند. از علماء اینان بودند: بهبهانی با خاندان خود، طباطبایی با خاندان خود، حاجی شیخ مرتضی، صدرالعلماء، سید جمال‌الدین افجه‌ای، میرزا مصطفی، شیخ محمد صادق کاشانی، شیخ محمد رضای قمی.

اینان که در درشگه یا بروی اسب، پی یکدیگر روانه میشدند، دولت نخست می‌خواست نگزارد، و نوکران امامجمعه و فراشان دولتی دم دروازه ایستاده، و بجلوگیری میکوشیدند، و این بود کار بشلیک تپانچه و کشاکش انجامید، و فراشان مدیرالذاکرین نامی را کتک زدند، و چون بیم میرفت که آگاهی بشهر رسد و مردم دوباره بازار را ببندند، عین‌الدوله دستور فرستاد که جلو را نگیرند.

بدینسان کوشندگان از شهر رفتند و گروهی از دیگران نیز با آنان همراهی نمودند.

از اینسوی عین‌الدوله دستور داد که بازاریان را بباز کردن دکانها وادارند و اگر کسی باز نکرد دکانش را تاراج کنند. فراشان ببازار آمده و با زور دکانها را باز گردانیدند، و یکی دو تن که ایستادگی مینمودند کالاهاشان را بتاراج دادند.

عین‌الدوله میخواست با کوشندگان همه بیپروایی نماید و کارها را با زور پیش برد. پس از رفتن آنان با امامجمعه و حاجی شیخ فضل الله و دیگران بدهشهایی برخاست و کوششهای آنانرا بیپاداش نگزاشت. مدرسه خازن‌الملک و مدرسه خان مروی، که تولیت آنها با حاجی شیخ مرتضی میبود، آن یکی را بملا محمد آملی (که گفته میشد از نخست تولیت را او میداشته و حاجی شیخ مرتضی با زور ازو گرفته) داد، و این یکی را بامامجمعه سپرد. ابن بابویه که تولیتش با صدرالعلماء میبود آنرا هم به امامجمعه داد. مسجد و مدرسه سپهسالار کهن که از آن بهبهانی میبود این

۹۰