برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۸۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

چگونگی آنکه در این روزها در تهران و دیگر شهرها قند گران شده و بهای آن از پنجقران بهفت قرآن بالا رفته بود و انگیزه آن پیش آمد جنگ میانه روس و ژاپون، و پیدایش آشوب و ناایمنی در روسستان گفته میشد. چه قند برای ایران از روسستان فرستاده شدی. علاءالدوله حکمران تهران، که مرد گردنکش و سختگیری میبود، خواست بازرگانان قندفروش را بکاستن از بهای آن وا دارد، و این کار را با زور و دژرفتاری پیش برد. راستی این بود که عین‌الدوله چون از داستان پناهیدن بازرگانان بعبدالعظیم و آن پیش آمدها دل‌آزرده میبود، چنین میخواست که کینه از آنان جوید، و آنگاه چشم علماء را هم بترساند، و این با دستور او بود که علاءالدوله بکار پرداخت.

روز دوشنبه بیستم آذر ماه (۱۴ شوال) هفده تن از بازرگانان باداره حکمرانی خوانده شدند. چند تنی که رفتند، با آنکه بازرگان قند نمیبودند و این را در پاسخ علاءالدوله باز نمودند، علاءالدوله گوش نداد و دستور داد چند تن را بفلک بستند و چوب بپاهای آنان زدند.

در این میان حاجی سیدهاشم قندی را، که یکی از بازرگانان بزرگ قند و خود مرد سالخورد و نیکوکار و ارجمندی میبود، و سه مسجد در تهران ساخته و بنیادهای نیک دیگر هم گزارده بود، آوردند.

علاءالدوله با تندی ازو پرسید: چرا قند را گرانتر گردانیده‌اید؟... حاجی سیدهاشم گفت: در سایه پیش آمد جنگ روس و ژاپون قند کمتر میآید، و باز در تهران ارزانتر از دیگر شهرهاست. گفت: میگویند شما قند را «کنترات» کرده‌اید. گفت: ما «کنترات» نکرده‌ایم و از یک بازرگان دیگری میخریم، و اگر کونترات هم کرده بودیم در این هنگام جنگ و آشوب، پیشرفت نتوانستی داشت. گفت باید نوشته دهید قند را ببهای پیشین بفروشید. گفت: من چنان نوشته‌ای نمیتوانم داد. ولی صد صندوق قند، خودم میدارم و بشما پیشکش کنم، و دیگر هم بداد و ستد نپردازم.

در این گفتگو دبیر (منشی) سعدالدوله وزیر تجارت در آمده و سر بگوش علاءالدوله گزارده چنین گفت: حاجی سیدهاشم یک بازرگان

۸۲