برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۷۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

طباطبایی با من باشد مرا کافی است، شیخ عبدالنبی که قابل و داخل آدمی نیست. حاجی میرزا ابوطالب هم اگر مخالفت نکند مرا بس است. اما حاجی شیخ فضل الله این ایام گرم عین‌الدوله است چند روز دیگر او هم مأیوس خواهد شد».

این همدستی میانهٔ دو سید، در روزهای نخست سال ۱۲۸۴ (۱۳۲۳) بوده، و آغاز جنبش مشروطه را هم، از آنروز باید شمرد. پاسخ طباطبایی را، میباید نیک اندیشید: «اگر جناب آقا سید عبدالله مقصود را تبدیل کنند و غرض شخصی در کار نباشد من همراه خواهم بود». از این گفته پیداست آن نیکمرد رهایی ایران را از دست ستمگران و خودکامگان میخواسته و برداشتن یک عین‌الدوله را کار کوچکی می‌شمرده. از اینسوی گفتهٔ بهبهانی نیز ستوده است: «همان آقای طباطبایی با من باشد مرا کافیست». از این گفته پیداست که پیشنهاد طباطبایی را پذیرفته و از دشمنی با عین‌الدوله تنها، چشم پوشیده است. این گفته‌ها نشان نیکی و بخردی هر دوی ایشان میباشد.

اینان هر یکی خویشان و پیروانی میداشتند، و کسانی از ملایان کوچک بستهٔ ایشان میبودند، و چون بهم پیوستند نیرویی پدید آوردند، و خواهیم دید که چگونه روز بروز نیروشان فزونتر گردید.

و نویسندهٔ تاریخ بیداری که خود از بستگان طباطبایی میبوده، و در این داستانها پا در میان میداشته، و بیشتر این آگاهیها از کتاب اوست، نمینویسد که دو سید بهر چه با هم پیمان بستند، و چه در اندیشه می داشتند، و از گفتگوی آندو، چیزی نمیآورد. ولی از کارها پیداست که این دو تن، از نخست در اندیشه مشروطه و قانون و دارالشوری میبوده‌اند، ولی بخردانه میخواسته‌اند کم کم پیش روند تا بخواستن آنها رسند.

چنانکه گفتیم از ده و اند سال باز، در سایهٔ کوششهای کسانی، در ایران، تکانی پیدا شده و همواره پیش میرفت، و این زمان بسیار پیش رفته، و تنها پیشروان کاردانی میخواست که آن را به نتیجه درستی رسانند، و آن پیشروان این دو سید شدند.

اینکه گفته‌اند، دو سید و دیگران از مشروطه آگاه نمیبودند،

۶۹