برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۶۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

آتور را کشاده‌ای که چنین میبالی؟!..»، و بسیاری از نویسندگان گزافه‌نویسیهایی از میهن‌دوستی ژاپونیان، و از نیکخویی، و از خردمندی آنان مینوشتند. یکی از سودهای روزنامه‌ها، چنانکه گفتیم، این بود که مردم را از این پیش‌آمدهای بزرک جهان آگاه میگردانید، و از آنسوی رو آوردن مردم باینها نشان پیشرفت تکان و بیداری شمرده میشد.

کتابهای طالبوف و سیاحتنامهٔ ابراهیم بیک یک چیز دیگری که میباید از انگیزه‌های بیداری ایرانیان شمرد کتابهای طالبوف و سیاحتنامهٔ ابراهیم بیک میباشد. اینها نیز کار بسیاری کرده.

عبدالرحیم طالبوف، از مردم تبریز، و چنانکه خود نوشته پسر یک درودگری بوده که در جوانی بقفقاز رفته و در آنجا با کوشش و رنج دارایی اندوخته، و پس از آن در ولادیقفقاز بگوشه‌نشینی پرداخته. اینمرد از دانشمندان میبود و از فیزیک، و شیمی، و ستاره‌شناسی، و مانند این آگاهی بسیار میداشت، و کتابهایش بسیار است، ولی خواست ما در اینجا دو کتاب اوست: یکی «کتاب احمد»، و دیگری «مسالک المحسنین».

در کتاب احمد که دو بخش است و پاکیزه بچاپ رسیده، طالبوف با پسر پنداری خود احمد، گفتگو میکند، و دانشهایی با زبان ساده باو میآموزد، و از پیشرفت اروپاییان و پس ماندن ایرانیان، سخن بمیان میآورد، و کتاب بسیار سودمند و شیرینی است.

در مسالک‌المحسنین چند تنی از تهران، بیک گردش دانشی برخاسته، و با افزار و دربایست آهنک قله دماوند میکنند. کتاب برای داستان این گردش است، ولی نویسنده در آن میان، از چگونگی مردم و گرفتاریهای کشور، سخن‌ها میآورد و کتاب بسیار شیرین و سودمندیست.

یک ناآگامی که در آن کتاب دیده میشود آنست که طالبوف این روی کوههای البرز را، همچون آنروی دیگرش، جنگل و پر درخت دانسته، و نه چنین است. برخی از ملایان ، چنانکه شیوهٔ ایشان بود، طالبوف را «تکفیر» کرده و مردم را از خواندن کتابهای او باز میداشتند، ولی این جز نشان نادانی آنان نتواند بود.

۶۲