و علماء پدید آمد، و شادروان شیخ حسن ممقانی، که اینزمان با فاضل شربیانی، دوتن «مرجع تقلید » میبودند، بستایش حبلالمتین برخاست و مردم را بخواندن آن برانگیخت.
این روزنامه گفتارها دربارهٔ گرفتاریهای سیاسی ایران مینوشت، و دلسوزیها و راهنماییهای بسیار میکرد، و در پیش آمد وام از روس گفتارهای تندی بچاپ رسانید، (بهمین انگیزه چهار سال از آمدن آن بایران جلوگیری شد)، و بارها پیشنهاد قانون و «حکومت مشروطه» (یا مشروعه) نمود، و مردم دلبستگی بسیار باین روزنامه پیدا کردند، و نویسندهٔ آن سید جلالالدین کاشانی (مؤیدالاسلام) بنیکی شناخته میبود، ولی راستی را از سودجویان بوده، و بهر کجا که سودی برای خود امید میداشته کوشش بنیکی توده و کشور را فراموش میکرده.
ما در روزنامهاش چاپلوسیهای فراوان مییابیم. هر کسی که بسر کاری آمده، هنوز بکاری برنخاسته و آزموده نگردیده، بشیوهٔ شاعران، ستایش ازو میکرده. هنگامیکه نوز «وزیر گمرکات» گردید او چنین مینویسد: «جناب مسیو نوز اصلا از نجبای بلژیک، و شخصاً مرد درستکار و با کفایت، و مدت یکسالست از جانب دولت مدیر و مستخدم اداره گمرکات ممالک محروسهٔ ایران میباشد، مستقلا بعهدهٔ وزارت کل گمرکات ایران مباهی و مفتخر گشت» این نمونهٔ ستایشگریها و گزافه نویسیهای اوست. یک مرد بیگانه ناشناسی را بدینسان بالا میبرد.
از محمد علیمیرزای ولیعهد، و ارفعالدوله، و عینالدوله و دیگران ستایشهای گزافهآمیز بسیار میکرده، و چنانکه گفتیم چون عینالدوله وزیر اعظم گردید، این خود را بآن فروخت، و از آنزمان حبلالمتین را جز «عینالدوله نامه» نتوان خواند، و ما رفتار زشت او را، با کوششهای شادروان طباطبایی و بهبهانی خواهیم نوشت.
در ایران روزنامهها، چه پیش از مشروطه و چه پس از آن، راهی برای خود نمیداشتندی، و اینست همیشه وارونه نویسیها میکردندی. حبلالمتین باین آگ هم گرفتار بود، و شما میبینید در این شماره از دادگستری مظفرالدینشاه، یا از کوششها و بیداریهای ولیعهدش محمد