و پافشاری نمودند، عینالدوله ناگزیر شد بکاری بر خیزد، و از ملایان زبان گرفت که میانجیگری ننمایند، و آنگاه دستور دستگیری طلبهها را داد، و برای آنکه سختی خود را در کارها بمردم نشان دهد و چشمها را بترساند سختگیری بسیار نمود، چهارده تن از طلبهها را دستیگیر ساختند، بدینسان:
شیخ احمد خراسانی، شیخ علی اکبر اشتهاردی، شیخ بابا اشتهاردی، شیخ اسماعیل رشتی، حاجی میرزا آقا همدانی، شیخ جعفر تنکابنی، سید حسین قمی، سید تقی قمی، شیخ علی خمامی، سید عزیزالله قمی، سید علی قمی، شیخ ابوطالب قمی، یدالله قمی، شیخ عبدالحسین همدانی.
اینانراکه گرفتند، همه را در گاری نشاندند، و پانصد سواره همراهشان گردانیدند، و از خیابانهای تهران گذرانیده، بلشکرگاه که در بیرون شهر میبود برده، و در آنجا بهمگی چوب زدند، و پس از یکی دو روز، همه را باسترها نشانده، و هر هفت تن را بیک زنجیری بستند، و روانهٔ اردبیل گردانیدند.
این رفتار عینالدوله بهمه گران افتاد، تا آنروز چنین رفتاری با طلبهها دیده نشده بود، آنروز مردم بملا و طلبه ارج بسیار نهادندی، بویژه اگر سید بودندی، و بگمان بسیاری از ایشان اگر کسی بکفش آخوند کفشکه گفتی کافر گردیدی.
در تهران و دیگر جاها رنجیدگی بسیار نمودند، و در زنجان مردم بازارها را بسته بر آن شدند که بریزند و دستگیران را از دست سواران دولتی بگیرند. سواران ناگزیر شدند از بیرون شهر در گذرند.[۱]
در تهران بهبهانی پیام بعینالدوله فرستاد که من از شما سپاسمندم، و طلبهها را هم آمرزیدم، آنانرا آزاد گردانید. عین الدوله با بیپروایی پاسخ داد: من آنان را بپاس دلخواه آقا نگرفتم که او سپاسمند باشد، و چون خواست آزادشان گردانم. این پاسخ رنجش بهبهانی را از عینالدوله بیشتر گردانید.
- ↑ سرانجام پس از دو ماه نیز در سایهٔ پافشاری زنجانیان بود که عینالدوله آنانرا آزاد گردانید.