بر افتادن اتابک و وزیر اعظمی عینالدوله این ناخشنودیها ماندن اتابک را بروی کار دشوار میگردانید. این مرد افزار کارش خوشرویی با مردم و دلجویی از هواداران خود، و پول دادن بملایان و دیگران میبود، و همیشه با اینها کار خود را پیش بردی، ولی این زمان آن افزار کند گردیده، و کسانی بدشمنیش برخاسته بودند که پول نمیگرفتند و فریب نمیخوردند. این زمان در میان ملایان کسانی پیدا شده بودند که از چگونگی جهان آگاه میبودند، و زیانهای کارهای اتابک را بکشور نیک میدانستند، و از دلسوزی و غیرتمندی باز نمیایستادند. در تهران طباطبایی همچنان با اتابک دشمنی مینمود، و چنین رخ داد که حاجی شیخ فضلالله نوری که از مجتهدان بنام و باشکوه تهران شمرده میشد و تازه از مکه بازگشته بود، در دشمنی با اتابک با وی همراهی کرد. از آنسوی در نجف آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و حاجی میرزا حسین تهرانی (نجل خلیل) این زمان بنام شده بودند، و اینانهم دلبستگی بکارهای ایران نموده، و رنجیدگی از کارهای اتابک نشان میدادند، و بکسانی در ایران نامه مینوشتند. پس از همه، روزنامهٔ حبلالمتین که از اتابک زیان دیده و دشمنی سخت پیدا کرده بود، با دست کارکنان خود، چه در نجف و چه در دیگر جاها بزیان اتابک میکوشید. سرانجام ناخشنودی علمای نجف کار خود را کرد و در همه جا پراکنده شد که علمای نجف میرزا علی اصغر خان را «تکفیر» کردهاند، و این بدلیری مردم افزود. از آنسوی کسانی در دربار با شاه بگفتگو در آمدند و چگونگی را باو رسانیدند و در بدخواهی با اتابک پافشاری نمودند.
در تاریخ بیداری مینویسد: مظفرالدینشاه با مردان درباری بسکالش نشست و با آنان چنین گفت: من از برداشتن امینالسلطان باک نمیدارم، جز آنکه میترسم از این پیش آمد رشته کارها از هم گسلد. عینالدوله و برادرش سپهسالار زبان دادند که کار ها را نیک راه برند و نگزارند رشته از هم گسلد.
کوتاه سخن: در آخرهای شهریور ۱۲۸۲ (دههٔ سوم جمادیالثانیه ۱۳۲۱) بود که اتابک از کار افتاد، و عینالدوله بنام «وزیر