بود با دست گشاده بکار میبردند، و پس از همهٔ اینها یک چیزی که بسود کشور باشد همراه نمیآوردند، و با یکرشته سرافکندگیها باز میگردیدند. از همه بدتر آن بود که در کشورهای بیگانه دودستگی بمیان خود انداخته و یکدسته به پیشوایی میرزا محمود خان حکیم الملک انگلیس خواهی، و یکدسته به پیشروی اتابک روس خواهی مینمودند، و بدینسان خامی و بی ارجی خود را به بیگانگان نشان میدادند که خامه بر میداشتند و در روزنامهها گفتار مینوشتند و ریشخند مینمودند.
اینها نتیجه آن را داد که از ارج و جایگاه دولت در نزد توده بسیار کاست، و مردم از شاه و دربار نومید گردیدند. در اینمیان داستان گمرک و بکار گماردن بلژیکیان هم یکرشته رنجشهایی پدید آورده بود و بنومیدی مردم میافزود.
چنانکه گفتیم در سال ۱۲۸۷، در زمان امینالدوله سه تن بلژیکی را آورده و کار گمرک ایران را بایشان سپردند. سر آنان نوز بود که نخست عنوان «مدیر کل گمرکات» باو دادند، و میبایست در زیر دست صدراعظم کارهای گمرکی را راه برد، ولی سال دیگر، بهنگامیکه شاه آهنک اروپا داشت، بدستاویز آنکه صدر اعظم همراه او خواهد رفت، نوز را «وزیر کل گمرکات» گردانیده و بیکبار در کار هایش خودسر ساختند.
اینان بکار پرداخته و اداره گمرکی بشیوهٔ کشورهای اروپایی پدید آوردند، و تعرفه را نیز دیگر کردند، و شاه فرمانی بیرون داد که باجهای گوناگونی که بنامهای «راهداری» و «قپانداری» و «حقوق خانات» و مانند اینها از کاروانیان و بازرگانان ایرانی گرفته میشد از میان برخیزد، و همچون بازرگانان بیگانه تنها یک «حقوق گمرکی» در مرز گرفته شود
پیکره ۶ نشان میدهد مظفرالدینشاه را با ولیعهد دولت روس (برادر امپراتور نکولا)، و آنانکه در پشت سر ایستادهاند: یکم و دوم از درباریان روس بودهاند که ما نمیشناسیم. سوم ارفعالدوله، چهارم اتابک، پنجم حکیمالملک، ششم موثقالملک است