برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۴۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

«یک بدخواهی بشاه» باز نمودند و نوشتند. این پیش آمد در مهر ماه ۱۲۸۰ (جمادی الاخری ۱۳۱۹) بود.

این پیش آمدها در شاه و اتابک نهنایید، و اندکی پس از آن بود که بار دیگر بآرزوی وام گرفتن و بگردش اروپا رفتن افتادند، و بار دیگر ده ملیون منات از دولت روس وام گرفتند، و این بار گذشته از چیزهای دیگر امتیاز کشیدن یک راه شوسه از جلفا و تبریز تا قزوین و تهران را بآن دولت دادند و در تابستان ۱۲۸۱ (۱۳۲۰) باز شاه و وزیر و همراهان روانهٔ اروپا شدند، و این بار بلندن نیز رفتند، و پس از چند ماه باز با کیسهٔ تهی بایران باز گردیدند.

رنجش مردم از بلژیکیان آنچه زشتی این سفرها را بیشتر و رنجش مردم را فزونتر میگردانید داستانهایی بود که از گزافه دهیهای شاه، و نادانیهای برخی همراهان او، بزبانها افتاده و با فزونیهایی گفته میشد. مثلا گفته میشد شاه خاک برای گلخانهٔ خود سپارش داده که از اروپا بفرستند. میرزا علیمحمدخان کاشانی نویسندهٔ ثریا و پرورش در مصر، که در سفر نخست روانهٔ اروپا گردیده، و با شاه و پیرامونیان او همراهی نموده بود، و آگاهیها برای روزنامهٔ خود میفرستاد، گلهٔ بسیار از ناآگاهی و بی‌پروایی پیرامونیان شاه کرده، و از زبان یکی از ایرانیان[۱] چنین میآورد:

«شنیدم در پطرزبوغ دولت روس محض خودنمایی بیست هزار قشون از نمره اول قشون روس در جلو اعلیحضرت همایونی سان داده بود و اعلیحضرت همایونی تمجید کرده بودند یکی از ملتزمین که نزدیک بوده بترکی گفته بود من با پانصد سوار ابوابجمعی خودم همهٔ این بیست هزار نفر را شکست میدهم»، این گوینده امیر بهادر جنک بوده، و داستانهای خنک دیگری نیز ازو گفته میشد.

شاه، و صدر اعظم، و وزیران، و بزرگان میرفتند، و چند ماهی در اروپا میگردیدند، و پولهایی را که با گرو گزاردن کشور بدست آمده


  1. میرزا حسینخان پسر میرزا نصرالله خان مشیرالدوله که سپس خود دارای این لقب گردید.
۳۷