برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۳۶۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

دادم اتابک و آمدن او را یاد میکرد و چنین میگفت: «این وزیر کهنه کاریست آمده میباید ازو بیم داریم». سپس داستانی گفت که صرافی میمونی میداشت که او را بنگهبانی دکانش گزاشتی و خود پی کار رفتی. روزی باز صراف پی کاری رفته بود. جیب بری بجلو دکان رسید. چون میمون و پولها را دید خواست نیرنگی زند و پولها را برباید، و چون میدانست میمون اداباز است و هر کاری که یکی در برابرش کند او نیز کند با وی ببازی پرداخت. گاهی دهانش را کج کرد و گاهی دستش را بلند گردانید و پیاپی بازیهایی نمود. هر چه این میکرد میمون نیز میکرد. سرانجام جیب بر دو دست بروی چشمهای خود گزاشت و چون میمون نیز چنین کرد فرصت نداد و یکمشت پولی برداشته بگریخت. میمون چون چشم باز کرد او را و پولها را رفته دید، و در این میان صراف بازگشت و چون چگونگی را دانست چند چوبی بمیمون زد. میمون از آن هنگام آزموده گردید و از آن پس، هر زمان که جیب بر را دیدی با دو دست چشمهای خود را هر چه گشاده تر گردانیدی. از این داستان نتیجه گرفته میگفت: « کنون ما نیز میباید چشمهای خود را هر چه گشاده‌تر گردانیم».

اما کارهای اتابک، آن را در گفتار جداگانه خواهیم نوشت. زمان او یک روزگار جدایی در تاریخ مشروطه است. زیرا گذشته از اتابک و نیرنگهای استادانه او که گرفتاریهای نوینی برای مجلس و آزادیخواهان پدید آورد و نزدیک بود دست همه را برتابد و دستگاه را از میان بردارد، از اینهنگام خود جنبش آزادی بحال دیگر میافتاد.

یک توده که در جنبش میباشد دیگرگونیهای پیایی او را رودهد. در این هنگام که نه ماه بیشتر از آغاز مشروطه میگذشت دیگرگونی های پیاپی در توده رو داده و کنون هم در کار رو دادن میبود. زیرا چنانکه دیدیم از یکسو شور و سهش آغاز جنبش از نیرو افتاده و از این زمان رخنه‌ها در تیپ آزادیخواهان پیدا میشد، و از یکسو با ملایان و توانگران جای سازش نمانده و جدایی آغاز میگردید.

اینها رویهمرفته یکدور نوی را در تاریخ مشروطه پدید میآورد که ما در گفتار دیگری از آن سخن خواهیم راند.

۳۵۶