بمردم ایران داده در همه پایتخت های اروپا آن را دانسته و ایران را باینگونه شناختهاند ، و کنون میباید کمیهای آنرا از میان برداشت و بپیشرفت آن کوشید، « و اگر عرض نمایند که مشروطیت را میتوان بهم زد خیانت بدولت و شخص مبارک همایونی کرده اند».
اینها همه فریبکاری و خود برای فرو نشاندن خشم آزادیخواهان میبود. از آنسوی میبایست وزیر افخم بکنار رود و اتابک بجای او سر رشتهدار کشور باشد و این شگفت که هم این را مجلس کرد و بکاریکه محمد علیمیرزا بایستی کند رویه قانونی داد.
چنانکه گفتیم کابینه وزیر افخم که نخستین کابینه قانونی بشمار میرفت با همه نوید هاییکه بمجلس داده بود بدرفتاری بسیار مینمود. وزیران با مجلس بیپروایی نموده و دستورهای آنرا بکار نمیبستند و بنامههای آن پاسخ نمیدادند. این بود در مجلس همیشه گله و بدگویی میرفت . بویژه از وزیر خارجه که چون بیک نامه مجلس درباره یک پیش آمدی در آذربایجان پانزده روز پاسخ نفرستاده و پس از آن هم یک پاسخ نابجابی داده بود ناخشنودی بسیار نشان میدادند.
در نشست نهم اردیبهشت (۱۶ ربیعالاولی) چون باز گله از وزیران میرفت صنیعالدوله رییس مجلس چنین گفت: «موافق قانون اساسی که امروز در دست است ما فقط میتوانیم بافراد وزراء ایراد وارد آوریم حال تقصیر هر کدام مدلل شده رأی گرفته شود که عزل او خواسته شود».
در نتیجهٔ این پیشنهاد گفتگو پیش آمد و نمایندگان خواستند دربارهٔ علاءالسلطنه وزیر خارجه رأی دهند. صنیعالدوله جلو گرفته چنین گفت: «چون بدواً صحبت وزارت داخله شده بود اول در خصوص خواستن عزل او رأی گرفته شود»، و این بود که بآن پرداختند و نمایندگان رأی ببرداشته شدن وزیر افخم وزیر داخله که سروزیر نیز میبود دادند، و بدینسان نشست بپایان رسید و دیگر گفتگویی از وزیر خارجه کرده نشد. پیداست که مجلس سنگینی خود را از دست داده، و بیش از همه بدلخواه اتابک کار میکرد.