برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۳۴۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

مجتهد بسخن آمده و رو بحاجی نظام‌الدوله و حاجی مهدی آقا گردانیده چنین گفت: «شما رئیس و ریش سفید انجمن هستید بعضی مطالب دارم میخواهم عرض نمایم» . پاسخ دادند: «بفرمایید». مجتهد بسخن پرداخته و در پایان بیرون کردن شیخ سلیم و میرزا علی واعط و چند تن دیگر را (که نامهای اینان را نمیبرد) خواستار گردید.

پیاپی سخن او اسمیاعل خان نامی که از کسان مجتهد و از تفنگچیان او می بود در دم‌پنجره تالار ایستاده باآواز بلند چنین گفت: « جناب آقا ؛ حضرت سلمان تنها او شمشیر از روی رخت بست و آماده یاوری بشریعت گردید. ولی ما امروز صد نفر هستیم که همگی مان شمشیر های خود را از روی رخت بسته‌ایم»[۱] این را گفت و تفنگ خود را بالا گرفت ، و با دست تفنگچیان دیگر را هم نشان داد. سپس با آواز بلندتری چنین گفت: « ما حاضریم سر هر کس را میخواهید آلان بریده بیاوریم . آقایان حکمش را بدهند تا هر کجا که هستند پیدا کنیم و بکشیم .. » از اینگونه سخنان پیاپی می ‌گفت و خواستش شورانیدن تفنگچیان و دیگران می‌بود.

در این نشست گذشته از سران پیشه وران کسانی از مجاهدان نیز می‌بودند که بودن نشست را شنیده و برای جستجوی آگاهی آمده بودند ، و همگی می دانستند که کوشه سخن اسماعیلخان بایشان است. ولی چون تهیدست و اندک میبودند پاسخی نمی ‌یارستند. ولی آقا کریم که از سران مجاهدان بشمار میرفت خاموشی نتوانسته بپا خاست و رو باسماعیلخان گردانیده چنین گفت: «چه داد و فریاد می کنی. ملت از توپ و تفنگ دولت نترسید و حقوق خود را گرفت. تو اکنون میخواهی با چند تن تفنگچی مردم را ترسانیده مفسده بر پا کنی؟.

داد و فریاد لازم نیست. صبر کن هر چه آقایان حکم کردند آنطور


  1. یک افسانه‌ایست که امام علی‌بن ابیطالب چون میخواست بگرفتن خلافت بر خیزد از یاران او تنها سلمان شمشیر را از روی رخت بسته بود و دیگران ترس نموده و از زیر رخت بسته بودند
۳۳۵