برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۳۰۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

گفت: خشم ننمایید و بنشینند و آنچه میخواهید بنویسید که فردا بشاه نشان دهم. سعدالدوله گفت: ما آنچه را که میداریم نتوانیم دوباره از دولت بخواهیم. خواست ما درست گردانیدن قانون است که کمیهای آن برداشته شود. مشیرالدوله گفت: کمیهای آن چیست؟!. گفت: پاسخده بودن وزیران، و باندازه بودن شماره آنان، و برداشته شدن زونیان، که یکی از آنان نوز و پریم است. این را گفت و بدیهای نوز را شمردن گرفت.

مشیرالدوله گفت: اینها همه راست است، ولی دولت ناگزیر است نوز را بدانسان که بود نگه دارد. سعدالدوله پاسخ داد: ولی توده ناگزیر نیست که بد خواهان را بپذیرد.

بدینسان گفت و شنید میرفت. سعدالدوله تندیها می‌نمود و دیگران پشتیبانی ازو نشان میدادند، و مشیرالدوله نرمی مینمود. و سرانجام چنین نهاده شد که فردا بنمایندگان دیگر نیز آگاهی دهند و مجلس را بیرون از نوبت بر پا کنند و با سکالش نوشته‌ای پدید آورده بنزد صدر اعظم فرستند که بشاه نشان دهد و پاسخ گیرد. بدینسان نشست به پایان رسید.

می‌باید برخی جمله‌های مشیرالدوله را نیک اندیشید. اینها اندیشه‌های محمد علیمیرزا می‌بود که از دهان صدراعظم بیرون میآمد. «دولت بشما مشروطه نداده. مجلسی که دارید جهت وضع قوانین است» آنچه در نامه خود بمجلس دربارهٔ پاسخدهی وزیران و دیگر چیزها نوشته بود، از آن نیز اینمعنی را میخواست، ولی مجلسیان آن را نمیفهمیدند، و چنانکه دیدیم با خونسردی در پیرامون آن گفتگو میکردند و کسانی نیز هواداری از دولت مینمودند. دربارهٔ نوز آشکاره میگوید: «دولت ناگزیر است او را بسر کار نگه دارد» چرا دولت ناگزیر میبود؟!. زیرا نوز و همکاران او بسود روسیان کار میکردند و آنان بنام آنکه گمرک در گرو ایشانست و میباید در دست کسانی باشد که آنان بشناسند و دلگرم باشند نگهداری از اینان مینمودند، و محمد علیمیرزا

نمی‌یارست که کاری نه بدلخواه آنان کند. این اندازه درماندگی و ناتوانی

۳۰۱