برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۳۰۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
  دعواده شهادتله هامی کام آلاروخ بز[۱]  

تاهنگام پسین بدینسان گذشت. و چون مردم بیتابیها می‌نمودند و پیدا بود که اگر پاسخی بدلخواه نرسد از پا نخواهند نشست شادروان ثقةالاسلام تلگرافی بخود شاه فرستاد و چگونگی را باز گفت. سپس مجتهد تلگراف دیگری هم بدانسان فرستاد.

اما در تهران، امروز شور دیگری میبود. چنانکه گفتیم امروز نمایندگان هفتگانه بتهران می‌رسیدند. مردم دسته دسته به پیشواز می شتافتند و شور و شادی بسیاری می‌نمودند. تهران یکی از روزهای کم مانندی بخود می‌دید. گذشته از عنوان نمایندگی نام آذربایجان این زمان ارجمند شمرده میشد. از آنسوی بی‌پروایی شاه بمجلس و چیرگیهایی که درباریان می‌نمودند بهمه برخورده بود و مردم رسیدن نمایندگان هفتگانه را در این هنگام مایه فیروزی برای مجلس میشماردند. پیشه‌وران با سران خود تا بیرون دروازه به رده ایستاده بودند، و چون نمایندگان فرا رسیدند، گاوی بنام مردم تهران، زیر پای آنان سر بریدند. حاجی صادق نامی از شادمانی یک دیوانگی از خود می‌نمود، و آن اینکه دو پسر نورس خودرا همراه آورده بود که زیر پای نمایندگان آذربایجان قربانی خواهم کرد. آقا میرزا فضلعلی چنین گفت: «ما میباید قربانی این نورسان باشیم. از ما گذشته و همه کوششهای ما از بهر اینان است».

مردم خواستار شدند که همه نمایندگان در یکجا نشیمن گیرند که کار دید آسان باشد. حاجی محمد اسماعیل همه را بخانه خود خواند. ولی فرصت دید بسیار کم بود. زیرا همان روز نمایندگان را از تبریز بتلگرافخانه خواسته بودند. پس از آمدن صنیع‌الدوله و سعدالدوله و برخی دیگر از سران مجلسیان که گفتگوهایی با آنان کردند بآهنک تلگرافخانه روانه گردیدند و تا فرو رفتن آفتاب در آنجا می‌بودند.


  1. این شعرها از نامق کمال شاعر عثمانیست که بنام عثمانیان سروده. در تبریز آنها را بنام ایرانیان گردانیده و بسیاری خواندندی. امروز هم شاگردان دبستانها می‌خواندند.
۲۹۸