برای جلوگیری از خودسری حکمرانان بود، و چنین میخواستند که در همه شهرها رشته در دست خود مردم باشد تا حکمرانان نتوانند با دستور دستور محمد علیمیرزا کارشکنیهایی کنند. این را خود تبریزیان بکار بسته و چنان انجمنی بر پا گردانیده بودند و میخواستند در همه جا آن باشد.
اما در خواستهای ششم و هفتم: برداشتن نوز و دستیار او پریم یکی از آرمانهای آزادیخواهان گردیده بود و خود ماندن آنان بر سر کار پس از آنهمه بدخواهیها، مایه ننگی شمرده میشد. باز داشتن لاورس برای این بود که او دزدیهایی کرده و آهنگ گریختن از ایران میداشت. ساعدالملک را نیز دیدیم که دور راندهٔ انجمن میبود، و این به تبریزیان گران میافتاد که بسر کار باشد.
روز پنجشنبه با این تلگرافها بپایان رسید. امروز تلگراف نمایندگان هفتگانه از قزوین آمد که از آنجا بآهنگ تهران روانه می گردند. در راه گیلان دچار برف گردیده و دیر کرده و کنون پس از یک ماه بقزوین رسیده بودند. از آنسوی از تهران آخرین پاسخ این بود که چون فردا نمایندگان آذربایجان میرسند درخواستهای شما را با بودن آنان گفتگو کرده پاسخ دهیم. بدینسان مردم پراکنده شده بخانههای خود رفتند.
از فردا آدینه باز سرجنبانان در تلگرافخانه گرد آمدند و مردم نیز حیاطهای تلگرافخانه و توپخانه و جبه خانه را برگردانیدند. یکدسته میآمدند و یکدسته میرفتند. واعظان مردم را بیکار نگزارده سخنانی میگفتند، و چون در چنین هنگامها کسانی تندرویها نمایند و آشوب پدید آورند، اینان با پند جلوگیری مینمودند و مردم را بآرام بودن و چشم بسوی پیشروان داشتن وادار میکردند. امروز دبستانها از شاگردان دستهها پدید آورده بودند که سرودخوانان بآنجا میآمدند.
آمالمز افکار مز اقبال وطندر | سرحد یمزه قلعه بزیم خاک وطندر | |||||
دعوا گونی یکسر گورونن قانلو کفندر | ایراندو لاروخ جان ویرروخ نام آلاروخ بز |