برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۲۹۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

آن پاسخده نبودن آنان در برابر مجلس میبود. محتشم‌السلطنه پاسخ داد: شما قانونی برای وزیران ننوشته‌اید تا در پیرامون آن پاسخده مجلس باشند، و بدینسان بهانه میآورد.

سوم پرسیدند آیا جز از اینها وزیری هست یا نه؟.. پاسخداد: «وزرایی که طرف سؤال و جواب هستند اینها هستند». میرهاشم دوچیی پرسید: «پس آن وزرای دیگر چیست؟!..» پاسخ داد: «وزراء بر دو قسمند: وزرای لقبی، وزرای شغلی».

گفتگو بسیار شد. نمایندگان هر چه پرسیدند حاجی محتشم‌السلطنه یک پاسخ سرسری داد. راستی این بود که محمد علیمیرزا مجلس را خوار میگرفت و چنین میخواست که پدرزن خود کامران میرزا را در وزیر جنگی نگه دارد بی آنکه کسی بتواند ازو بازپرسی کند. همچنین مسیو نوز و دیگر همشهریان او را در آن کارهایی که میداشتند بگزارد بی‌آنکه مجلس یا وزیر مالیه بتواند از آنان حساب خواهد یا باز خواست نماید. پس از همه، مجلس را از نیرو انداخته وزیران را بزیر دست آن ندهد، و خود در زیر دست نگه دارد.

معنی اینها از میان بردن مجلس و برانداختن مشروطه میبود. یک مجلسی در میان خواستی بود ولی تنها برای قانون گزاردن و بی هیچ نیرویی. بدینسان محمد علیمیرزا آنچه را که پدرش داده بود پس میگرفت. مجلس خواسته بود وزیران را زیر دست خود گرداند و نوز را از کار براندازد محمد علیمیرزا نیرنگی پیش میآورد که خود آن را بیکاره گرداند.

شگفت‌تر آنکه مجلسیان معنی پیش آمد و اندازه زیان آن را نمیدانستند، و این بود تنها بگفتگوهای خونسردانه بس میکردند.

در میان این گفتگوها یک تندی که دیده شد از سعدالدوله بود. بدینسان چون محتشم‌السلطنه نامه صدراعظم را خواند و تنها یک پرسشی دربارهٔ «وزیر لشگر» رفت و او پاسخ داد، آغاز کرد بخواندن نامه دیگری از صدراعظم در باره «امتیاز بانک ملی»، و میخواست

چنین وانماید که آن نوشته صدر اعظم یک چیز ساده‌ایست و جای گفتگویی

۲۸۷