مجلس گفتگو از این زمینهها بمیان آمد و نمایندگان باز گله بسیاری کردند. دو روز پس از آن در نشست دیگر، باز گله بمیان آمد و این بار برخی جملههای تندی نیز گفته شد.
حاجی سید نصرالله گفت: «اطراف شاه کسانی هستند که راضی به پیشرفت مجلس نیستند و نمیخواهند که قانونی باشد.»
استاد حسن معمار گفت: «اینها سالهاست که به الدرم و اشتلم این مردم را چاپیدند و خوردند. ابداً راضی نخواهند شد که جلوگیری از ایشان شود»
طباطبایی گفت: «اگر آنها این مجلس را نخواهند بر ماست که بگوییم سلطنت با مجلس توام است و این پادشاه پادشاه مجلس است».
از اینگونه سخنها میرفت. چیزیکه بود از پردهدری خودداری نموده و همیشه گناه را بگردن وزیران و درباریان میانداختند، و چنین وا مینمودند که خود شاه با توده و مجلس همراه است و اینانند که بدخواهی مینمایند، و نتیجهای که از این گفتگوهای خود میگرفتند آن بود که بنویسند و شاه را از بدخواهی وزیران آگاه گردانند و هم ازو چاره خواهند. چنانکه شاه با اینان دو رویه راه میرفت، اینان هم از روی ترس یا از راه دوراندیشی با وی پرده نگه داشته و دو رنگی می نمودند.
کوشش مجلس به بر انداختن نوز و پریم لیکن در این میان مجلس بیک کاری بر خاسته بود که در نتیجه آن میبایست این پرده از میان برخیزد و کار یکرویه گردد. چنانکه گفتیم چون داستان بنیاد گزاردن بانک ملی و وام دادن بدولت بمیان آمد تبریزیان پاسخ دادند که میباید نخست ببودجه دولت پرداخته در آمد و در رفت را بیک اندازه گردانید. این یادآوری بسیار بجا بود. زیرا چنانکه سپس رسیدگی کردند و دانسته شد در آنهنگام، درآمد دولت در سال پانزده کرور تومان و نیم، و در رفتش بیست و یک کرور تومان
و نیم میبوده که سالانه شش کرور کمی بودجه میداشتند و میبایست