و بخشم و بدخواهی آنان بسیار افزوده بود.
محمد علیمیرزا به برانداختن مجلس یکدل شده و چنین میخواست که با آن همه بیپروایی نماید، و هر چه خواست ندهد، و هر چه قانون گزاشت و یا دستور داد نرواناند، و آن را یک دستگاه بیکارهای گرداند، و از آنسوی در شهرها، در هر یکی که پیش رود، حکمرانان دشمنی با مشروطه نمایند و میدان بتکان و جنبش مردم ندهند، و از برگزیدن نماینده برای مجلس جلو گیرند (چنانکه در همین هنگام در خراسان آصفالدوله این رفتار را میکرد و در تنکابن امیر اسعد پسر سپهدار[۱] شیخ محمد نامی را از علمای آنجا بگناه آنکه میخواسته انجمنی برای برگزیدن نمایندگان بر پا کند گرفته و بپاهایش چوب زده، و دیگری را از ملایان ریش بریده بود). از آنسوی بنام اینکه ما مسلمانیم و مشروطه با مسلمانی نمیسازد عنوان «مشروعه» را بمیان آورد و برخی از ملایان را بکار انگیزد و کشاکش بمیان اندازد، و پس از همه کار را بآنجا رساند که مجلس تنها برای قانون گزاری باشد و آن را کاری باینکه دولت چرا وام میگیرد نباشد. یک قانون اساسی نارسایی که داده بودند آن را پس گرفتن میخواستند و عنوان «مشروعه» دستاویزی برای بهمزدن آن میبود.
درباره آصفالدوله و جلوگیری او از بر پا کردن انجمن، وزیر داخله چنین پاسخ میداد: «مردم بسیار حرف میزنند سند لازم است. بعلم الیقین باید اطلاع پیدا کرد شاید برای این بوده که چون میخواستند انجمن ملی تشکیل دهند و هرزگی و شرارت کنند حاکم جلوگیری کرده است»
این پاسخ بدتر از رفتار آصفالدوله بود و اندازه بی پروایی دولت را بمجلس نیک نشان میداد. درباره پسر سپهدار طباطبایی بصدر اعظم نوشت و او پاسخ داد: «شیخ محمد هرزه بود امیر اسعد تنبیهاش کرده».
روز بیست و نهم دیماه که یکروز پس از تاجگزاری بود در
- ↑ همان نصرالسلطنه