برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۲۸۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

میرزا طاهر گفت: «سلطان سلطان ملت است. باید از طرف ملت تاج گزارند و مجلس نمایندهٔ ملت است».

میرزا محمود کتابفروش گفت: «حالا که اول مجلس است اگر میتواند مطالبه حق خودشرا بکند و الا بعدها نمی‌تواند کاری از پیش برد».

ولی از این گله‌ها و گفتگوها سودی نتوانستی بود. محمد علی میرزا کار خود را پیش برده و از ترسی که از رهگذر رسیدن بتاج و تخت میداشت بیرون آمده و این زمان در اندیشه برانداختن مجلس و مشروطه میبود.

اینمرد با خود کامگی بزرگ گردیده و پادشاهی را جز از گردن کشیدن و فرمان راندن نمی شناخت، و کنون که در هنگام جوانی بتاج و تخت رسیده بود این بر وی سنگین میافتاد که کسانی از توده در برابر او بالا افرازند، و با وی گفتگو از کارهای توده و کشور کنند. معنی مشروطه و سود همدستی با توده چیزهایی بود که بمغز او راه نمی‌یافت.

از آنسوی گرایش او بمسایه شمالی، و بودن آموزگاری همچون شاپشال، و همگویانی همچون مفاخرالملک و مفاخرالدوله و امیر بهادر و ساعدالملک و سید محمد یزدی و حاجی میرزا اسدالله[۱] و مانند اینها در نزد او، کار را سخت‌تر گردانیده و جای سازشی با مشروطه و مجلس باز نمیگزاشت

چنین گفته میشد پدرزنش کامران میرزا هم از بدخواهان مشروطه است و او را به برانداختن مجلس دلیرتر میگرداند. رفتار بازپسین

مجلس و نپذیرفتن آن، پیمان نامه وام را بهمگی درباریان گران افتاده


  1. یکی از ملایان فریبکار تبریز بود که با چاپ کردن کتاب دعا و مانند این خود را بمحمد علیمیرزا و اندرون او نزدیک ساخته بود، و چون با مشروطه بدخواهی مینمود از تبریز بیرونش کردند و این زمان در تهران میبود. همچنین سید محمد یزدی را از تبریز بیرون کردند و بتهران آمده بود.
۲۷۹