برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۲۶۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

و پس از سخنانی چنین نهادند که با بنیاد گزاردن بانک ملی همراهی نمایند و در اینجا هم پولهایی گرد آورند، ولی با دادن وام بدولت که بیشتر آن بکیسه بدخواهان توده خواستی رفت همداستان نباشند، و در این باره دو تلگراف، یکی با دستینه علما، و دیگری با دستینه بازرگانان بتهران فرستادند. ما تلگراف بازرگانان را در اینجا میآوریم:

حضور محترم آقایان اعضاء مجلس مقدس شورای ملی و عموم آقایان تجار محترم دام اجلالهم در خصوص استقراض و تأسیس بانک ملی قرار بود مذاکره عمومی شده جواب داده شود اینست که عرض میشود روز جمعه سیزدهم ماه در محضر علماء اعلام و حجج اسلام و جمعی از رجال دولت و تجار این مسئله مطرح شده مذاکره شد تمامی طبقات محترمه با کمال طیب خاطر در تأسیس این بانک ملی که اسباب استخلاص دولت و ملت است حاضرند ولی آنچه در این باب میخواهند تأمینات است میفرمایند از قرار مذکور بودجه مملکت فوق الغایة جاخالی دارد اولا باید بودجه مملکت اصلاح شود تا در آتیه حاجتی باستقراض جدید نشود و تا قانون اساسی باستحضار وکلاء اطراف محکم و بودجه اصلاح نشود امکان تأسیس بانک نخواهد بود.

خواهید فرمود که قانون اساسی اول سال نو بموقع اجرا گذاشته خواهد شد و دولت فعلا محتاج پنج کرور است و تا اول سال جدید این وجه را اشد احتیاج هست جواب میفرمایند که امناء دولت بحمدالله متمول‌ترین اهالی ایران هستند و جمعی از ایشان را مخصوصاً ممکن است که در ازاء ثروت فوق‌العاده که از سایهٔ دولت از ممرهای مخصوص تحصیل کرده اند پنج کرور سهل است اضعاف آنرا مجاناً تقدیم نمایند تا چه رسد بعنوان قرض اما استقراض از خارجه را بهیچ وجه تصویب نمی نمایند و رضایت ندارند.

رفتن محمد علی میرزا بتهراندر اینمیان ناخوشی مظفرالدینشاه سخت تر گردیده و برای محمد علیمیرزا یک گرفتاری دیگری پیش آمده بود. زیرا شعاع‌السلطنه بار دیگر آرزوی ولیعهدی را دنبال میکرد و بکوششهایی میپرداخت. محمد علیمیرزا از این میترسید که سران آزادی بوی گرایند. از اینرو در حال آنکه

دشمنی سخت با مشروطه میداشت و در نهان به بر انداختن آن میکوشید،

۲۵۴