برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۲۳۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

فروش، حاجی میرزا احمد زرگرباشی، حاجی شیخ اسماعیل بلورفروش، مشهدی باقر بقال، شیخ حسن علاقه‌بند، استاد حسن معمار، سید حسین بروجردی، شیخ حسین علی، آقا حسین قلی، حاجی عباسعلی، حاجی عبدالوهاب، حاجی علی اکبر پلوپز، استاد غلام رضا یخدانساز، حاجی سید محمد ساعت‌ساز، حاجی سید محمد باقر، سید محمد تقی هراتی، سید مصطفی سمسار، سید مهدی دلال.[۱]

از زردشتیان: ارباب جمشید.

در این فهرست آنچه میباید نیک دید نامهای وثوق‌الدوله و مخبرالملک و دیگر اینگونه لقب‌دارانست. اینان مردان بنامی میبودند و برخی از ایشان از جهان آگاه و خود کسان کاردانی شمرده میشدند. ما میپرسیم: آیا اینان را دل بکشور و توده میسوخت و هوا خواه مشروطه میبودند؟.. اگر چنین است پس چرا در آن کوششها که دو سید و همدستان ایشان در راه رسیدن بمشروطه میکردند اینان همراهی ننمودند و در آن روزهای سخت کمترین یاوری نشان ندادند؟!. اگر هوادار مشروطه نمیبودند پس چگونه اکنون بدلخواه نمایندگی مجلس را پذیرفتند؟!. پیداست که اینانرا خواستهای دیگری در دل میبوده، و یا جز در پی سودجویی نمیبوده‌اند.

از آنسوی نامهای مشهدی باقر بقال و حاجی علی اکبر پلوپز دیدنیست. از اینگونه کسان ناآگاه چه کار بر خاستی؟! در این هنگام که رشته کارها از چنک در بار درآورده شده و بدست توده میافتاد مردان کاردان و آزموده میبایست که بجایی رسد. همچون ناصرالملک نمیگویم مشروطه برای ایران زود بود. ایران اگر در زیر فشار خودکامگی ماندی مشروطه برای آن همیشه زود بودی. میگویم: جنبش خام میبود. در این هنگام پیشوایانی میبایست که با گفتن و نوشتن معنی درست‌تر مشروطه و راه کشور داری، و چگونگی گرفتاریهای ایران را بگوشها رسانند، و از میان توده مردان

شاینده و کاردان پدید آورند، و چنین پیشوایانی نبودند. دو سید که


  1. این‌ها را از حبل‌المتین و از کتاب «تاریخ مجلس ملی ایران» آوردیم و چنانکه دیده میشود چند تن کم است.
۲۳۱