برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۲۲۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ایرانیان دوش بدوش هم گام برداریم.

ارمنیان که تا آنهنگام با مسلمانان آمیزش و جوشش نکردندی، و چند ماه پیش آن بیم را از همدیگر داشته بودند، اکنون همه مهربانی مینمودند و در نهان با آزادیخواهان همدستی میداشتند.

چند فوج سرباز که در دشت شاطر انلو (در نزدیکی تبریز) لشگر گاه میداشتند، و گویا محمد علیمیرزا آنان را برای چنین روزی آماده گردانیده بود و از سربازان لخت و گرسنه جانبازی می‌بیوسید، نمایندگانی بمسجد فرستاده خواستار شدند که هم آنان بمسجد آیند و با دیگران همراهی نمایند. ولی پاسخ داده شد در آنجا که هستید، باشید و از درون دل با ما همراهی نمایید.

توانگران، از بازرگانان و دیگران، در پول دادن بصندوق «اعانه» بهمدیگر پیشی میجستند. آقا میر باقر که گفتیم صندوقدار میبود مینویسد: «از صبح تا غروب ساعتی فراغت نداشتم». چنین شور و تکانی در یک توده کمتر دیده شود. در اینجا همچون تهران زنان پا در میان نداشتند. ولی مردان شور و سهش بیاندازه نشان میدادند، و میتوان انگیزه این شورو سهش را چند چیز شمرد:

نخست: شایندگی مردم و جربزه خدادادی آنان. داستانهاییکه یک سال و دو سال دیرتر رخ داد و ما آنها را خواهیم نوشت بهترین نمونه شایندگی مردم تبریز میباشد.

دوم: بودن رهبران و پیشوایان پاکدرون و نیکی. گذشته از کوشندگان که شمردیم و کنون بیشتر آنان پا در میان میداشتند و پاکدلانه و مردانه میکوشیدند یکدسته از بازرگانان آبرومند و کاردان از حاجی رحیم آقا با کوچی، و حاجی میر محمد علی اسپهانی، و حاجی میرزا علینقی گنجه‌ای، و حاجی محمد علی بادامچی و دیگران، جلو مردم افتاده و کوشش مینمودند. جز از میرهاشم که از همان روزها خودخواهی و سودجوییش شناخته گردید دیگران همه پاکدلی مینمودند.

سوم: گرانمایگی و دلکشی خود داستان. مردمی که سالهای دراز

گرفتار خودکامگی بوده و همیشه ستم کشیده بودند کنون خود را در

۲۱۸