برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۲۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ترکانپوری، میرزا نجفقلیخان هشترودی، محمد باقر و برخی دیگر میبودند. آقا میر باقر پسر حاجی میر جعفر اسلامبولچی از کیسهٔ خود در رفت کوشش را بگردن میگرفت.

آنشب همه را بسکالش نشستند. میرزا علی اکبر مجاهد به رفتن کونسولخانه خشنودی نمی‌نمود. لیکن پس از گفتگوی بسیار همگی آن را پذیرفتند.

فردا پیش از در آمدن آفتاب دو تن دو تن بیرون آمده آهنک کونسول خانه کردند. میر جلیل از راه جدا گردیده بمدرسه صادقیه رفت که طلبه های آنجا را با خود بیاورد. هنگامیکه رسیدند کونسول خوابیده بود، و چون بیدار شد میرزا علی اکبر و میر هاشم بنزد او رفتند و خواست خود را بمیان نهادند. کونسول پاسخ داد: «ما نتوانیم بکارهای درونی ایران در آییم، و شما را با این اندکی، نتوانیم پذیرفت. ولی اگر بازار بندد و علماء و دیگران نیز بیایند چون بنام توده است توانیم پذیرفت».

این گفتهٔ او مایه دلگیری گردید. زیرا اینان بیش از چهارده یا پانزده تن نمیبودند و ببسته شدن بازار هم امید نمیبستند، و از آن سوی اگر بیرون رفتندی همگی دستگیر شدندی. این دلگیری فزون‌تر گردید هنگامیکه میر جلیل تنها و تهیدست باز گردید و چنین دانسته شد طلبه‌ها با او همراهی ننموده‌اند. با اینهمه نومیدی بخود راه ندادند.

هنگام نیمروز شیخ سلیم و حاجی میرزا ابوالحسن چایکناری با چند تن در آمدند. از دیدن ایشان همگی شادمانی نمودند و تا نیمه حیاط بپیشواز شتافتند و از سر و روی ایشان بوسیدند. نیز کسانی از آزادیخواهان که آگاه میشدند یکتن و دو تن میآمدند. انبوه مردم آگاه نمی‌بودند و آنانکه آگاه میبودند دلیری نمینمودند. محمد علیمیرزا از چگونگی آگاه گردیده و راپورتچیان را فرستاده بود که در آن پیرامونها ایستند و آیندگان و روندگان را بشناسند.

آقا میر باقر دررفت را میپرداخت و چای و ناهار و دیگر چیزها

را آماده میگردانید، و یکی از تالارهای کونسولگری را فرش گسترانید

۲۱۳