برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۲۱۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

و سپس «عدالت» را نوشت . ابوالضیاء از همدستان او بود. تقیزاده و تربیت نامه‌ای بنام «گنجینه فنون» مینوشتند.

یک دسته از اینان بر گرد سر عدالت میبودند که در خانه او نشستها بر پا میکردند و گفتگو از کشور و گرفتاریهای آن بمیان میآوردند. یکدسته که حاجی رسول و جعفر آقا و علی مسیو و میرزا علی اصغر خویی و آقا محمد سلماسی باشند نشستی میداشتند که شبنامه ها نوشته و با ژلاتین بچاپ رسانیده و میان مردم پراکنده میگردانیدند. کسانی هم جداگانه یا بهمدستی یکی دو تن بکوششهایی بر میخاستند.

بخشعلی آقا، نامی از کارکنان گمرک در جلفای روس، با اینان پیوستگی میداشت و «بیاننامه» هاییرا که آزادیخواهان روس در قفقاز پراکنده میساختند باینان میرسانید، و بکسانی از اینان که بقفقاز میرفتند یاوریها مینمود.

از علمای بزرک شادروان ثقةالاسلام با اینان همداستان میبود. این مرد با جایگاهیکه میداشت و پیشوای شیخیان میبود از خواندن مهنامه‌ها و کتابهای مصری و دیگر کتابها بیدار گردیده و از پاکدلی و غیرتمندی دلسوزی بتوده مینموده و با اینان همدستی دریغ نمیگفته.

شگفت‌تر از همه کار صفروف است که «راپورتچی‌باشی» محمد علیمیرزا میبوده که راپورتها که میرسیده از زیردست او میگذشته، و با چنین کاری خود از آزادیخواهان میبوده و با آنان همراهی و همدردی مینموده، و بهنگام خود یاوریها میکرده و آنان را از گرفتاری رها میگردانیده.

این صفروف روزنامه‌ای بنام «احتیاج» بر پا کرد که چند شماره از آن بیرون آمد. ولی چون سخنانی نوشت که بمحمد علیمیرزا ناخوش افتاد با دستور او چوب بپایش زدند و از روزنامه‌اش جلو گرفتند.

اینان یکدسته‌ای میبودند که مایه بیداریشان آگاهی از حال توده‌های اروپایی و پیشرفت آنان شده بود. از آنسوی برخی از پیشنمازان که پس از مجتهدان در پایگاه دوم ملایی شمرده شدندی،

از بیپروایی محمد علیمیرزا و نزدیکان او بدین و شریعت، و از پول

۲۰۸