برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۲۰۲

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بدست آمده بود، مردم میبایست نان را با رنج و اندوه بدست آورند. زنان بیوه بچه های خود را در خانه گزارده برای گرفتن نان چهار و پنج ساعت در جلو دکان بایستند. مردان کارگر تا شام کوشیده و پولی بدست آورده و از نیافتن نان تهیدست بخانه باز گردند.

در آن زمان در آذربایجان مردان خانه‌دار و آبرومند از بازار نان نخریدندی، و یکی از شرطهای خانه داری نان در خانه پختن را شمردندی. نانواییها در بازار بیش از همه برای کمچیزان و بینوایان بودی، و آنان هم با این رنج و سختی دچار میبودند.

نانوایان در سایه پشتیبانی محمد علیمیرزا بمردم چیرگی می نمودند و بدرفتاری می‌کردند، و از اینکه مردم را نیازمند خود میدیدند از چند راه بیدادگری نشان می‌دادند. زیرا از یکسو بهای نان را بالا برده گران میفروختند، و از یکسو نان را ناپخته بیرون آورده و جز آرد چیز های دیگر بآن میآمیختند، و پس از همه بجای یکمن، سه چارک بلکه کمتر میدادند. نانوایان آشکاره گفتندی: «یکمن ما سه چارک است مردم بدانید».

بیاد میدارم نانوایی میخواست بکربلا رود و برای آنکه پولش «حلال» باشد همین را بمردم میگفت، در جایی که اینهم دروغ میبود و چنانکه مردم میگفتند، از سه چارک هم کمتر میداد.

این زمان کم فروشی خود یکی از گرفتاریها میبود. چون کسی جلو نمیگرفت و سنگی در میان نمیبود، نه تنها نانوایان، همه دکانداران کم میفروختند. ولی آنچه بمردم گران میافتاد کم فروشی نانوایان میبود. زیرا نانی را که با بهای گران و رنج فراوان بدست میآوردند، بجای یکمن سه چارک یا کمتر میگرفتند.

اینها از چند راه مایه بیداری مردم میشد: از یکسو از محمد علی میرزا که پادشاه آینده کشور خواستی بود نومید و بیزار میگردیدند، و از یکسو از ملایان که در انبارداری همدست دیگران میبودند دلسرد میشدند. رویهمرفته باندیشه زندگانی نزدیکتر میگردیدند و کم کم این در مییافتند که خود باید بچاره کوشند.

۱۹۶