آشوب را فرو نشاند نتوانست. در اینمیان نام نظامالعلماء بزبانها افتاده و چنین گفته میشد نانوایانی برای خریدن گندم بنزد او رفتهاند و او نخواسته بفروشد، و بدگویی بسیار از خاندانش کرده میشد. این بود روز دوم مردم آهنگ خانه او کردند و گرد آن را گرفتند. نظامالعلماء و کسانش از پیش دانسته و تفنگچی آماده کرده بودند و اینان بشلیک برخاستند و چنانکه گفته میشد بسیاری از مردم تیر خورده و از پا افتادند. ولی مردم پراکنده نشدند و از اینسو نیز تفنگچیانی پیدا شده و بجنک پرداختند و چند تن را نیز اینان زدند. همچنین بکینه ملایان، چند تن از طلبهها را که از درس باز میگشتند و آگاهی از هیچ کاری نمیداشتند دستگیر کرده سنگدلانه سر بریدند.
شبانه نظامالعلماء و برادرانش بیاری شادروان حاجی میرزا موسی ثقةالاسلام راهی پیدا کرده با خاندانهای خود بیرون رفتند، و فردا مردم بخانه های ایشان ریخته همگی را تاراج کردند و افزار و کاچال فراوان بردند، و پس از این کار ها بود که محمد علی میرزا بچاره جویی برخاست و بامیر نظام دستور پراکندن مردم را فرستاد. این پیش آمد در مرداد ۱۲۷۷ (ربیع الثانی ۱۲۱۶) بود.
چنین پیداست که او را کینه از علاءالملک و دیگران (برادر نظامالعلماء) در دل میبوده، و خود در این داستان دست میداشته و کینه جویی میخواسته.
پس از تاراج خانه ها مردم پراکنده شدند و آشوب فرو نشست. ولی بکمی نان در بازار و سختی زندگانی مردم بینوا چارهای کرده نشد، و این گرفتاری میبود تا جنبش مشروطهخواهی پیش آمد و بیگمان یکی از انگیزه های آن، این را باید شمرد.
سه چهار سال پیش از مشروطه را، من خود بیاد میدارم. این زمان بزرگ میبودم و گاهی ببازار میرفتم و انبوهی زنان و مردان را در جلو دکانها با دیده میدیدم.
در سالهاییکه از آسمان باریده و از زمین روییده و غله بفراوانی