از یکسو آگاهی از جهان و زندگانی پیدا کرده و بکشور و پیشرفت آن دلبستگی بیشتر داشتندی. این گروه بازرکانان در آذربایجان، خود یک گروه کارآمد ارجداری میبودند، و چنانکه خواهیم دید، در جنبش مشروطه هم، در دادن پول و در کوشش بدیگران پیشی و بیشی جستند.
ما دبستان و روزنامه را از نشانهای جنبش و بیداری توده شمردیم، و این را هم گفتیم که دبستان نخست از آذربایجان، یا بهتر گویم از شهر تبریز، آغازید، و سپس از اینجا بود که به تهران و دیگر شهرها رسید.
اما روزنامه: چنانکه گفتیم نخستین روزنامه ها رسمی میبود. در تبریز هم، در زمان ولیعهدی مظفرالدین میرزا روزنامهای بنام «ناصری» با دست ندیمباشی نامی نوشته میشده. سپس که روزنامههای دیگر پیدا شده، در اینجا هم تبریز پیشی پیدا کرده. زیرا، تا آنجا که ما میدانیم، نخستین روزنامه از اینگونه، «اختر» بوده که کسانی از تبریزیان آنرا در استانبول مینوشتهاند.
اگر از روزنامهای خود شهرها گفتگو کنیم و تهران را با تبریز بسنجیم، راست است که «تربیت» در تهران جلوتر آغازیده، و «الحدید» تبریز پس از آن بوده، چیزی که هست «الحدید» را بپای تربیت نتوان برد.
رویهمرفته آذربایجان، بویژه شهر تبریز، برای بیداری آمادهتر از دیگر جاها میبود. ما پیش آمد شوریدن به «امتیاز توتون و تنباکو» را نخستین تکان در توده ایران شمردهایم. چنانکه گفتیم، در آن شورش ، پیشکام تبریزیان گردیدند و این نمونهای از آمادگی ایشان میباشد.
چیزی که هست در تبریز با آذربایجان، پیشوایانی همچون دو سید، پیدا نشدند و این مردان گرانمایه بهره تهران بودند. در تبریز در آخرهای زمان ناصرالدینشاه مجتهد آذربایجان حاجی میرزا جواد میبوده. این مرد در فزونی پیروان و چیرگی بمردم، در میان همکاران خود، کمتر مانند داشته. سخنش در همه جا میگذشته، و دولت پاسش میداشته، و مردم جانفشانیها در راهش مینمودهاند. ولی این مرد کسیکه معنی کشور و توده بداند و پروای چنین چیزها کند نبوده.