برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۱۴۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

و از میان بردند، و بی آنکه بزخمیان چاره کنند همه را بانبار کشیدند و شبانه چند گاری را پر از کشتگان گردانیده ببیرون شهر فرستادند. هواخواهان دولت شماره آنان را دوازده تن نوشته‌اند، ولی دیگران میگویند از صد تن بیشتر بودند.

سررشته‌دار این کارها از سوی دولت نصرالسلطنه میبود و علیجان نامی از بستگان او، کوشش فراوان مینمود و از امروز نام در آورد. پس از این پیش آمد نصرالسلطنه و سیف‌الدین میرزا آمدند و در چهار سو نشستند که از نزدیک فرمان دهند و بکارها سر کشند، و یکتن میرپنج را با پنجاه تن توپچی فرستادند که در پشت بام بازار سنگر بندند، و از آنسوی یکدسته تفنگچی را بالای «شمس العماره»، که سرکوب مسجد است، فرستادند. سپس آب روانی را که از مسجد میگذرد برگردانیدند و آب از مسجدیان بریدند.

در این میان، در مسجد یکداستان دیگری رخ داد، و آن اینکه چند ساعت پس از پیش آمد شلیک و کشتار، که تازه دلها آرام گرفته و رنگها برخساره‌ها باز گردیده بود ، ناگهان از میان مردم آواز تپانچه‌ای برخاست و دو تیر، یکی پس از دیگری، در رفت. مردم چنین دانستند که سربازان بمسجد ریخته‌اند و در اینجا هم شلیکی خواهند کرد. این بود سخت بهم بر آمدند و رو بگریز آوردند، و هر کسی پناهگاهی میجست. علماء هم با رنگهای پریده و دست و پای لرزان، از صحن مسجد بایوان و شبستان گریختند، و هر یکی در جستجوی فرزندان و کسان خود بودند.

در این هنگام از شادروان بهبهانی رفتاری دیده شد که دلیری و بزرگی او را نیک میرساند. بدینسان که بیدرنک خودرا بروی یک بلندی رسانید، و سینهٔ خود را باز کرد، و رو بمردم گردانیده بآواز بلند چنین گفت: « ایمردم نترسید، واهمه نکنید، اینها کاری داشته باشند با من دارند، این سینهٔ من، کجاست آنکه بزند؟!.. شهادت و کشته شدن ارث ماست.»، چندان ایستاد و از اینسخنان گفت که مردم را دوباره باز گردانید و بدلها آرامش باز آورد

۱۴۱