برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۱۲۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

نمیشود مگر باین مجلس و اتحاد ملت و دولت و رجال دولت و علماء نتایج حسنه دیگر محتاج به بیان است فعلا بیش از این مصدع نمیشوم و السلم

میباید نیک دید که در این نامه، بجای «عدالتخانه»، یاد «مجلس» و «اتحاد دولت و ملت» کرده میشود. راستی اینست که این زمان، دو سید و همدستان ایشان، یک گام دیگری بسوی پیش نهاده، و کم کم پرده از روی خواست آخرین خود، که مجلس شوری و مشروطه میبود، بر میداشتند.

یک چیز شکفت آنکه در تاریخ بیداری مینویسد: «عین الدوله چون نامه را خواند، کلمهٔ «یکتنه» را در این جمله که میگوید: «یکتنه اقدام خواهم کرد» «یکشنبه» پنداشت، و ترسید که روز یکشنبه شورش پیش آید، و این بود چند فوج سرباز را، که در بیرون شهر لشکرگاه میداشتند، بدرون شهر آورد، و بنگهبانی ارک و قراولخانه‌ها برگماشت، و بشاه گفت: «ملایان میخواهند روز یکشنبه بشورش برخیزند...»، و از آنسوی بمیان مردم نیز هیاهو افتاد که روز یکشنبه «جهاد» خواهد شد، و عین‌الدوله بدو سید و دیگران پیامهایی از بیم و نوید میفرستاد . روز یکشنبه آمد و رفت، و هیچ کاری رو نداد، ولی مردم پی بردند که دولت از کوشندگان در بیم است، و این بر دلیری آنان افزود.

آشوب مشهد و آوازه آن بدینسان بار دیگر میان کوشندگان و دولت بهم خورد، و کوشندگان باز بگله و بدگویی برخاستند. در اینمیان پیش آمدهایی نیز عنوان بدست اینان داد. مردم فارس که در آنسال دادخواهی کرده و نتیجه ندیده و خاموش گردیده بودند، دوباره بدادخواهی برخاستند و تلگرافهای پیاپی بدولت و علماء فرستادند. نیز تلگرافی بمحمد علیمیرزای ولیعهد نوشتند. در اینهنگام شعاع‌السلطنه باروپا رفته، ولی کارکنان او همچنان دیه‌های مردم را از دستشان میگرفتند و سختی بیشتر مینمودند. در نتیجه دادخواهی و ایستادگی مردم، شاه شعاع‌السلطنه را از حکمرانی فارس برداشت، و علاءالدوله را بجای او، بحکمرانی فرستاد، ولی دیه‌های مردم را باز

۱۱۵