برگه:TarikhMashrouteh.pdf/۱۰۹

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

امید نتوانستندی بست. این دو مرد همه از روی بینش میکوشیدند، و سپس خواهیم دید که به «عدالتخانه» تنها خرسندی ندادند، و خواست آخرین خود را، که «مجلس» میبود آشکار گردانیدند.

بازگشتن کوچندگان به تهران نوشته‌ها چون آماده گردید روز آدینه بیست و دوم دی ماه (۱۹ ذی‌قعده) را برای بازگشتن کوشندگان بشهر برگزیدند. در این روز، با دستور شاه، امیر بهادر (وزیر دربار) و اقبال‌الدوله و نصرالسلطنه و شمس‌الملک (پسر عین‌الدوله) و کسان دیگری از درباریان، با کالسکه‌های سلطنتی و یدکهای زرین‌افزار و سیمین‌افزار، با شکوه بسیار، به عبدالعظیم رفتند که آقایان را بشهر آورند، بازارها بسته شده و مردم دسته دسته رو به عبدالعظیم آوردند، امیر خان سردار تلفن کرد درشکه‌ها و کالسکه‌های شهر همه را بآنجا بردند. نیز بسیاری از اعیانها و توانگران درشکه‌ها و کالسکه‌های خود را فرستادند. راه‌آهن تهران و عبدالعظیم را نیز مجانی کردند. مردم چندان انبوه شدند و بهم فشار میآوردند که بیم نابودی کسانی میرفت.

سه ساعت به نیمروز، منبری در صحن گزاردند، و حاجی شیخ محمد واعظ بالای آن رفت، و در بودن همهٔ علماء و مردان درباری و دیگران «دستخط» شاه را خواند. پس ازو شیخ مهدی واعظ و سید اکبر شاه، که هر دو از واعظان بنام می‌بودند. بمنبر رفتند، و باز دستخط شاه و درخواستهای کوشندگان را خواندند، و شادیها و سپاس گزاریها نمودند. مردم با آواز بلند «زنده باد پادشاه اسلام» و «زنده باد ملت ایران» گفتند. بنوشته تاریخ بیداری این نخستین بار بود که آواز «زنده باد ملت ایران» شنیده میشد، و نخستین بار بود که مردم بنام توده دعا کرده و شادی مینمودند.

یکساعت پس از نیمروز کالسکه‌ها آماده گردید و کاروان براه افتاد. دو سید با حاجی شیخ مرتضی و صدرالعلماء و امیر بهادر در کالسکه شش اسبهٔ پادشاهی نشستند، و دیگران هر چند تنی در یک کالسکه جا گرفتند. مردم نیز در درشکه‌ها نشستند. یدکها در جلو براه

۱۰۳